مثنوی معنوی/ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن) از مولوی |
' |
این سخن پایان ندارد هوشدار | هوش سوی قصهی خرگوش دار | |
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر | کین سخن را در نیابد گوش خر | |
رو تو روبهبازی خرگوش بین | مکر و شیراندازی خرگوش بین | |
خاتم ملک سلیمانست علم | جمله عالم صورت و جانست علم | |
آدمی را زین هنر بیچاره گشت | خلق دریاها و خلق کوه و دشت | |
زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش | زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش | |
زو پری و دیو ساحلها گرفت | هر یکی در جای پنهان جا گرفت | |
آدمی را دشمن پنهان بسیست | آدمی با حذر عاقل کسیست | |
خلق پنهان زشتشان و خوبشان | میزند در دل بهر دم کوبشان | |
بهر غسل ار در روی در جویبار | بر تو آسیبی زند در آب خار | |
گر چه پنهان خار در آبست پست | چونک در تو میخلد دانی که هست | |
خارخار وحیها و وسوسه | از هزاران کس بود نه یک کسه | |
باش تا حسهای تو مبدل شود | تا ببینیشان و مشکل حل شود | |
تا سخنهای کیان رد کردهای | تا کیان را سرور خود کردهای |