مثنوی معنوی/بیان آنک ایمان مقلد خوفست و رجا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (بیان آنک ایمان مقلد خوفست و رجا) از مولوی |
' |
داعی هر پیشه اومیدست و بوک | گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک | |
بامدادان چون سوی دکان رود | بر امید و بوک روزی میدود | |
بوک روزی نبودت چون میروی | خوف حرمان هست تو چونی قوی | |
خوف حرمان ازل در کسب لوت | چون نکردت سست اندر جست و جوت | |
گویی گرچه خوف حرمان هست پیش | هست اندر کاهلی این خوف بیش | |
هست در کوشش امیدم بیشتر | دارم اندر کاهلی افزون خطر | |
پس چرا در کار دین ای بدگمان | دامنت میگیرد این خوف زیان | |
یا ندیدی کاهل این بازار ما | در چه سودند انبیا و اولیا | |
زین دکان رفتن چه کانشان رو نمود | اندرین بازار چون بستند سود | |
آتش آن را رام چون خلخال شد | بحر آن را رام شد حمال شد | |
آهن آن را رام شد چون موم شد | باد آن را بنده و محکوم شد |