مثنوی معنوی/آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست) از مولوی |
' |
آن جهود سگ ببین چه رای کرد | پهلوی آتش بتی بر پای کرد | |
کانک این بت را سجود آرد برست | ور نیارد در دل آتش نشست | |
چون سزای این بت نفس او نداد | از بت نفسش بتی دیگر بزاد | |
مادر بتها بت نفس شماست | زانک آن بت مار و این بت اژدهاست | |
آهن و سنگست نفس و بت شرار | آن شرار از آب میگیرد قرار | |
سنگ و آهن زآب کی ساکن شود | آدمی با این دو کی ایمن بود | |
بت سیاهابهست در کوزه نهان | نفس مر آب سیه را چشمه دان | |
آن بت منحوت چون سیل سیاه | نفس بتگر چشمهای بر آب راه | |
صد سبو را بشکند یکپاره سنگ | و آب چشمه میزهاند بیدرنگ | |
بتشکستن سهل باشد نیک سهل | سهل دیدن نفس را جهلست جهل | |
صورت نفس ار بجویی ای پسر | قصهی دوزخ بخوان با هفت در | |
هر نفس مکری و در هر مکر زان | غرقه صد فرعون با فرعونیان | |
در خدای موسی و موسی گریز | آب ایمان را ز فرعونی مریز | |
دست را اندر احد و احمد بزن | ای برادر وا ره از بوجهل تن |