فخرالدین عراقی (فصل سوم و چهارم)/آنکه ایشان برو نظر کردند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (فصل سوم و چهارم) (آنکه ایشان برو نظر کردند) از فخرالدین عراقی |
' |
آنکه ایشان برو نظر کردند اولش عاشقی خبر کردند عشق در هر دلی که جای گرفت دست برد اندرون و پای گرفت عشق در هر دلی که سر بر زد خیمه از عقل و علم برتر زد هر دلی کو به عشق بینا شد منزلش زیر بود و بالا شد هر دلی را که عشق روی نمود هر زمانی ارادتش افزود هر ارادت که عشق را شاید از رضا و موافقت زاید هر ارادت که از محبت شد یا ز انعام یا ز رایت شد اولش عام و آخرش خاص است محض لطف است و عین اخلاص است در کلام خدای میخوانی که: «علیک محبت منی» چون محبت رسد به عین کمال در دل و جان و الهان جمال عشق نامش نهند اولوالاشواق چون رسد آن به حد استغراق اندرین بحر اگر غریق شوی تو خود استاد این طریق شوی گر شنیدی و شد تو را معلوم رو بخوان تا نکو شود مفهوم