فخرالدین عراقی (فصل دوم)/ای ز روی تو آفتاب خجل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (فصل دوم) (ای ز روی تو آفتاب خجل) از فخرالدین عراقی |
' |
ای ز روی تو آفتاب خجل وز لبت آب زندگی حاصل عاشقان را خیال عارض تو در شب تیره نور دیده و دل زانکه روی تو را ز غایت لطف برگ گل شرمسار و لاله خجل ز آرزوی قد تو سرو سهی خشک بر جای مانده پا در گل ای لبت را اسیر آب حیات وی رخت را غلام شمع چگل از برای کمند گیسویت رشتهی جان عاشقان مگسل رمقی بود باقی از جانم که تو ناگه بدو شدی واصل وای اگر خاطرت به جانب ما لحظهای دیرتر شدی مایل اتفاقی عجب: عراقی و وصل! زانکه آشفته گم کند منزل