فخرالدین عراقی (غزلیات)/ای دل، چو در خانهی خمار گشادند
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (ای دل، چو در خانهی خمار گشادند) از فخرالدین عراقی |
' |
ای دل، چو در خانهی خمار گشادند مینوش، که از می گره کار گشادند در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین در کعبه مرو، چون در خمار گشادند از خود بدرآ، در رخ خوبان نظری کن در خان منشین چون در گلزار گشادند بنگر که: دو صد مهر به یک ذره نمودند از یک سر مویی که ز رخسار گشادند تا باز گشادند سر زلف ز رخسار از روی جهان زلف شب تار گشادند تا مهر گیاهی ز گل تیره برآید بر روی زمین چشمهی انوار گشادند تا لاله رخی در چمن آید به تماشا از چهرهی گل پردهی زنگار گشادند از پرتو مل پردهی خورشید دریدند وز خندهی گل مبسم اشجار گشادند تا کرد نسیم سحر آفاق معطر در هر چمنی طبلهی عطار گشادند مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین کز بوی خوشش نافهی تاتار گشادند در گوش دلم گفت صبا دوش: عراقی در بند در خود، که در یار گشادند چشم سر اغیار ببستند ز غیرت آنگاه در مخزن اسرار گشادند