عطار (غزلیات)/دل نظر بر روی آن شمع جهان میافکند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (دل نظر بر روی آن شمع جهان میافکند) از عطار |
' |
دل نظر بر روی آن شمع جهان میافکند | تن به جای خرقه چون پروانه جان میافکند | |
گر بود غوغای عشقش بر کنار عالمی | دل ز شوقش خویشتن را در میان میافکند | |
زلف او صد توبه را در یک نفس میبشکند | چشم او صد صید را در یک زمان میافکند | |
طرهی مشکینش تابی در فلک میآورد | پستهی شیرینش شوری در جهان میافکند | |
سبز پوشان فلک ماه زمینش خواندهاند | زانکه رویش غلغلی در آسمان میافکند | |
تا ابد کامش ز شیرینی نگردد تلخ و تیز | هر که نام آن شکر لب بر زبان میافکند | |
ترکم آن دارد سر آن چون ندارد چون کنم | هندوی خود را چنین در پا از آن میافکند | |
همچو دف حلقه به گوش او شدم با این همه | بر تنم چون چنگ هر رگ در فغان میافکند | |
گاهگاهی گویدم هستم یقین من زان تو | لاجرم عطار را اندر گمان میافکند |