عطار (غزلیات)/جان به لب آوردم ای جان درنگر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (جان به لب آوردم ای جان درنگر) از عطار |
' |
جان به لب آوردم ای جان درنگر | میشوم با خاک یکسان درنگر | |
چند خواهم بود نی دنیا نه دین | عاجز و فرتوت و حیران درنگر | |
دور از روی تو کار خویش را | مینبینم روی درمان درنگر | |
میفروشم آبروی خویشتن | بر درت چون خاک ارزان درنگر | |
گر نگه کردن به من ننگ آیدت | سوی من از دیده پنهان درنگر | |
تا فتادم از تو یوسفروی دور | ماندهام در چاه و زندان درنگر | |
بی سر زلف تو چون دیوانهای | سر نهادم در بیابان درنگر | |
چون به جز تو ننگرم من در دو کون | تو به من نیز آخر ای جان درنگر | |
عشق در وصل تو عطار را | کرد غرق بحر هجران درنگر |