عطار (غزلیات)/ای روی تو آفتاب کونین
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای روی تو آفتاب کونین) از عطار |
' |
ای روی تو آفتاب کونین | ابروی تو طاق قاب قوسین | |
بر روی جهان ندیده چشمی | نقدی روشن چو چشم تو عین | |
جز چشمهی کوثر لب تو | یک چشمه ندید چشم بحرین | |
دیدم کمر تو را ز هر سوی | مویی آمد میانش مابین | |
چون تو گهری ز کان جانی | جان به که کنم نه کان به میتین | |
میرفت دلم به غرق تا بوک | از لعل تو یک شکر کند دین | |
زلفت چو عقاب در عقب بود | بربود و کشید در عقابین | |
گر دیدهی من سپید کردی | خال تو بس است قرةالعین | |
در غار غم تو جان ما را | درد تو بسی است ثانیاثنین | |
افکندهی تو شدم که شرط است | القای عصا و خلع نعلین | |
چون روی تو میدهد به خورشید | نوری که ازوست این همه زین | |
تا چند بر آفتاب بندی | کز پرتو توست نور کونین | |
گر جمله فروغ تو ببینیم | در عین عیان ما بود شین | |
گر در غلط اوفتاد در علم | کی در غلط اوفتیم در عین | |
عطار درین سخن برون است | از مطلب کیف و مطلب این |