عطار (عذر آوردن مرغان)/سایلی بنشست در پیش جنید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (عذر آوردن مرغان) (سایلی بنشست در پیش جنید) از عطار |
' |
سایلی بنشست در پیش جنید | گفت ای صید خدا، بی هیچ قید | |
خوش دلی مرد کی حاصل بود | گفت آن ساعت که او در دل بود | |
تا که ندهد دست وصل پادشاه | پای مرد تست ناکامی راه | |
ذره را سرگشتگی بینم صواب | زانک او را نیست تاب آفتاب | |
ذره گر صد بار غرق خون شود | کی از آن سرگشتگی بیرون شود | |
ذره تا ذره بود ذره بود | هرک گوید نیست، او غره بود | |
گر بگردانند او را آن نه اوست | ذره است و چشمهی رخشان نه اوست | |
هرک او از ذره برخیزد نخست | اصل او هم ذرهای باشد درست | |
گر به کل گم گشت در خورشید او | هم بود یک ذره تا جاوید او | |
ذره گر بس نیک و گر بس بد بود | گرچه عمری تگ زند در خود بود | |
میروی ای ذره چون مستی خراب | تا تو در گشتی شوی با آفتاب | |
صبر دارم، ای چو ذره بیقرار | تا تو عجز خودببینی آشکار |