سيلاب سرشك بیدل شیرازی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۶ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


گوينـــــد ز تن رود روانم تن رفت و بجا بماند جانم




يعنی كه فتادم از درش دور جان در بر اوست همچنانم




گفتم كه دل از تو باز گيرم امــا چه كنــــم نمی توانم




هنگام وداع جسم و جانست ممنــــوع مـــدار از فغانم




شهـــری بكند ز جای آخر سيــلاب سرشك ديدگانم




پيداست كه عالمی بسوزد اين شعله كه هست در نهانم




جز عشق تو در جهان ندانم جــــز نام تو برزبــان نرانم




از درگه خويشم از چه رانی آخــر نه ســــگی ز آستانم




از خاك درت جدا نگردم تا خــــاك نگردد استخوانم




بر بیدل ناتوان ببخشــــای مشكن كه شكست خود جهانم



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۶ (UTC)––––