سفرنامه ابنبطوطه/حج
' | سفرنامه ابنبطوطه/حج از ابنبطوطه |
سفرنامه ابنبطوطه/نیشابور |
آغاز سفر «روز پنج شنبه، دوم ماه رجب سال ۷۲۵ به قصد حج و زیارت قبر پیامبر یکه و تنها از زادگاه خود «طنجه» بیرون آمدم. نه رفیقی بود که با او دمساز باشم و نه کاروانی که با آن همراه گردم. میل شدید باطنی و اشتیاقی که برای زیارت آن مشاهد متبرکه در اعماق جانم جایگزین بود مرا بدین سفر برانگیخت». (ص ۶)
از دمشق تا مدینه
«در اول شوال سال ۷۲۶ کاروان حجاز به خارج دمشق رهسپار گردید و در قریه معروف «کسوه» فرود آمد... از کسوه به قریه بزرگ «صنمین» رفتیم و از آن پس به شهر کوچک «زرعه»... و از آن جا به شهر کوچک «بصری» رفتیم. کاروان حج بطور معمول چهار روز در بصری توقف میکند تا بقیه حاجیان هم که برای کارهای خود در دمشق ماندهاند برسند... حُجاج آذوقه و لوازم و مایحتاج خود را از این محل تهیه میکنند و از آن جا به برکه «زیره» میروند و یک روز در آن جا اقامت میکنند و سپس به «لجون» میروند... پس از لجون به حصن «کرک» میرسند... کاروان مدت چهار روز در خارج کرک در محلی موسم به «ثنیه» توقف کرد تا خود را آماده ورود در صحرا گرداند. آخر حد بلاد شام «معان» بود که بعد از وصول بدان از طریق عقبة الرضوان وارد صحرا شدیم... پس از دو روز به ذات الحج رسیدیم... بعد از آن به رودخانه بی آب بلدح رسیدیم و از آن جا به تبوک رفتیم... حُجاج شام چون به تبوک میرسند سلاح برمی گیرند و درختان خرما را به شمشیر میزنند، چون معتقدند که پیغمبر به همین ترتیب وارد تبوک شده بود...
قافله [چهار روز در تبوک استراحت میکند و] بعد از حرکت از تبوک از خوف صحرا به تعجیل راه میرود.
وادی «اخیضر» در وسط این صحرا واقع شده که نعوذ باللّه تو گویی وادی جهنم است... بعد از طی این وادی در برکة المعظم فرود میآیند... روز پنجم قافله به بئرالحجر، میرسد... در این جایگاه دیار ثمود شروع میشود... بین حجر و «العلا» به قدر نصف روز یا کمتر فاصلهاست. العلا، دهِ بزرگ و نیکویی است که نخلستانها و آبهای جاری دارد. حُجاج چهار روز در این جا استراحت کرده لباسهای خود را میشویند و مایحتاج خود را فراهم میکنند... کاروان از «العلا» حرکت کرده فردا به وادی «عطاس» میرسد که بسیار گرم میباشد و باد دارای سموم کشندهای در آن میوزد... بعد از عطاس به «هدیه» میرسند... و روز سومِ حرکت از العلا، به خارج شهر مدینه وارد میشوند.
مدینه
شامگاه آن روز به مسجد پیغمبر رفتیم. نخست در باب السلام متوقف شده سلام دادیم و آنگاه در بین قبر و منبر شریف، به روضه مبارک پیغمبر درود فرستادیم و برای تبرک با قطعهای از اُستُن حنانه که تاکنون باقی است استلام کردیم. استن حنانه درختی بود که در فراق پیغمبر ناله سر کرد و قطعهای که از آن باقی مانده متصل بستونی است که رو به قبله در دست راست بین قبر و منبر واقع شدهاست. پس از سلام بر سید اولین و آخرین و شفیع گناهکاران، پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و سلم ـ... با دلی شاد و خرم به منزل بازگشته، از این که چنین توفیقی نصیب ما گردیدهاست خوشحالی و شادمانی مینمودیم و خدای را سپاس میگزاردیم و از او مسألت میکردیم که باز توفیق زیارت بر ما ارزانی دارد و زیارت ما را به درجه قبول برساند و سفر ما را در حساب خود منظور فرماید. (صص ۱۱۶ ـ ۱۱۱)
مسجد و روضه پیغمبر
مسجد شریف به شکل مستطیل است که از چهارسو گرداگرد آن را محوطه سنگفرشی فرا گرفته و در وسط آن صحنی قرار دارد که کف آن را با شن و سنگریزه مفروش ساختهاند و گرداگرد آن کوچهای است از سنگهای تراش، و روضه مقدسه در جهت جنوب شرقی مسجد واقع شدهاست و منظری عجیب و بی مانند دارد که تصویر آن را نمی توان کرد.
بنای روضه مقدسه دایرهای شکل است و دور تا دور آن سنگهای رخامی بدیع و خوش تراش و عالی بکار برده شدهاست که با وجود گذشت زمان، بوی مشگ و عطر از آن ساطع است. در قسمت جنوبی روضه مسماری از نقره وجود دارد که رویاروی پیغمبر است و مردم در این محل پشت به قبله و رو به ضریح میایستند و سلام میکنند...
در داخل روضه طیبه حوض رخامی کوچکی است که در جهت جنوبی آن شکل محرابی وجود دارد و می گویند خانه فاطمه ـ ع ـ دختر پیغمبر در این محل واقع بود، بعضی هم آنجا را محل قبر آن حضرت می دانند، والله اعلم. (ص ۱۱۷)
مزارات مدینه (بقیع)
از جمله مشاهد متبرکه مدینه بقیع الغرقد است که در طرف شرقی مدینه واقع شده و راه آن از دروازه مشهور به باب البقیع است. وقتی از دروازه مزبور خارج میشود در دست چپ قبر صفیه دختر عبدالمطلب که عمه پیغمبر و مادر زبیر بن العوام بود دیده میشود. روبروی قبر صفیه قبر ابوعبداللّه مالک بن انس است که گنبد مختصری هم دارد و در جلو آن قبر فرزند ارجمند پیغمبر «ابراهیم» واقع شده که گنبد سپیدی دارد. و در طرف راست آن تربت عبدالرحمن بن عمر بن خطاب معروف به ابی شحمه و محاذی آن قبور عقیل بن ابی طالب و عبداللّه بن جعفر (ذوالجناحین) واقع است. و در محاذات این قبور مقبرهای است که می گویند قبور زنان پیغمبر در آن قرار دارد و پس از آن مقبره دیگری از آن عباس عم پیغمبر و حسن بن علی ع ـ است که گنبد بلند و محکمی دارد. این مقبره در دست راست، از دروازه بقیع واقع شده و قبر حسن در پایین پای عباس قرار دارد و هر دو قبر بزرگ و مقداری از سطح زمین بالاتر میباشد و روی آنها را تخته سنگهایی که با مُنتهای مهارت بوسیله صفحات زرد رنگ ترصیع شده پوشاندهاست. قبور بسیاری از مهاجرین و انصار و صحابه دیگر نیز در بقیع واقع شده و بیشتر آنها شناخته نیست. در انتهای قبرستان بقیع قبر عثمان بن عفان است که گنبد بزرگی دارد و قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب ـ ع ـ در نزدیکی آن است. (ص ۱۲۸)
قــبا
دیگر از مشاهد متبرکه مدینه قبا است که در فاصله دو میلی جنوب مدینه قرار دارد. راه بین قبا و مدینه از میان نخلستانها میگذرد و مسجد معروفی که به نص قرآن براساس تقوا بنیان گذاری شده در قبا واقع است این مسجد به شکل چارگوش بنا شده و مناره سپید بلندی دارد که از دور پدیدار است. در وسط مسجد محلی هست که خوابگاه اشتر پیغمبر بوده. مردم تبرکاً در آنجا نماز میخوانند. در جهت جنوبی صحن مسجد، محرابی هست که بر روی مصطبهای ساخته شده و نخستین جایی است از این مسجد که پیغمبر در آن رکوع کردهاست...
اُحُـــد
از دیگر دیدنیهای مدینه احد است. پیغمبر فرموده: «احد کوهی است که ما را دوست دارد و ما آن را دوست داریم». این کوه به اندازه یک فرسخ با مدینه فاصله دارد. قبور شهدای جنگ احد به محاذات کوه و در گرداگرد قبر حمزه عم پیغمبر واقع شدهاست. در راه احد سه مسجد وجود دارد یکی بنام علی بن ابیطالب ـ ع ـ و دیگری به نام سلمان فارسی و سوّمی به نام مسجد الفتح که سوره فتح قرآن در آن نازل شدهاست.
اقامت ما در مدینه این بار چهار روز طول کشید، شبها را در مسجد پیغمبر بیتوته میکردیم، مردم در صحن مسجد حلقه میزدند و شمعهای بسیار میافروختند و جزوهای قرآن میخواندند. و به ذکر خدا و تماشای قبر پیغمبر می گذرانیدند. حادیان شعرها در مدح پیغمبر میخواندند مردم مدینه شبهای متبرکه را به این طریق سر کرده صدقات زیاد بر مجاورین و بینوایان میدهند. (صص ۱۲۹ و۱۳۰)
به سوی مکه
از مدینه به عزم مکه حرکت کردیم و در نزدیکی مسجد ذی الحلیفه که پیغمبر از آن جا احرام بسته فرود آمدیم. این محل آخرین حدی است که حجاج از راه مدینه در آن جا احرام میبندند و در مسافت پنج میلی مدینه نزدیک وادی العقیق واقع شدهاست. من لباسهای دوختهای که بر تن داشتم درآوردم و پس از غسل جامه احرام پوشیدم و دو رکعت نماز گزاردم و به تنهایی احرام بستم و تا شعب علی ع ـ لبیک زنان کوه و دشت و فراز و نشیبِ راه را طی میکردم. همان شب به شعب علی ع ـ رسیدیم و از آن جا به روحا رفتیم... از روحا به صفرا رفتیم. صفرا دره آبادانی است که آب و نخل و عمارت و ابنیه در آن وجود دارد و سکنه آن از سادات حسینی و دیگران میباشند. در این محل قلعه بزرگی هست که پشت سر آن قلاع و دهات متصل بهم قرار دارد.
بــدر
از صفرا به بدر رفتیم. بدر همان جایی است که خداوند بر وفق وعده خود پیغمبر ما را بر دشمنان پیروز کرد و صنادید مشرکین را از بیخ برانداخت. بدر روستایی است دارای نخلستانهای متصل به هم و قلعه بلندی دارد که از وسط کوهها از مسیر رودخانهای به آن میروند. در بدر چشمه جوشنده آب روانی وجود دارد و محل قلیب که کشتگان قریش را در آن افکندند اکنون بصورت باغی درآمده که مدفن شهدای اسلام در پشت آن واقع است. جبل الرحمه که فرشتگان از آنجا به یاری سپاه اسلام آمدند در طرف دست چپ بسوی الصفرا قرار دارد که جبل الطبول (کوه کوسها) نیز مانند تلی از شن در روبروی آن امتداد یافتهاست و مردم آن جا معتقدند که از این کوه شبهای جمعه صدای طبل شنیده میشود. عریش یا خیمه گاه پیغمبر که آن حضرت روز بدر از داخل آن با خدای خود راز و نیاز داشت در دامنه جبل الطبول قرار داشته و میدان کارزار نیز در جلو آن بودهاست. نزدیک نخلستان قلیب مسجدی هست که می گویند جایگاهی بوده که ناقه پیغمبر به زانو افتاده و خوابیدهاست. بین بدر و الصفرا; در حدود یک برید راه (۱۲ میل یا ۴ فرسنگ) از وسط کوهها میگذرد که جابجا چشمههای آب و باغهای نخل در آن دیده میشود.
از بدر به صحرای قاع البزواء رفتیم. این بیابان راهی چنان هولناک است که حتی خود راهنما در آن گم میشود و دوست دست از دوست میشوید. طول آن سه روز راهاست و در منتهی الیه آن وادی رابغ واقع شده که آبدانهایی دارد که آب باران در آنها گرد آمده برای مدت درازی ذخیره میشود. حجاج مصر و مغرب از این محل که در نزدیکی جحفه و پایین آن واقع است احرام میبندند. از رابغ سه روزه به خلیص رفتیم. در فاصله نصف روز راه به خلیص مانده به عقبة السویق رسیدیم. عقبه محل پر رملی است. حجاج از مصر و شام با خود سویق میآورند که در آن جا بخورند، سویق را با شکر درهم آمیخته میخورند. امرا مقدار زیادی از آن در حوضچهها میریزند و به رسم احسان به مردم میدهند. می گویند پیغمبر که از آن جا عبور می کرده چون صحابه دچار گرسنگی بودهاند حضرت مشتی از ریگهای آن محل را برداشته به آنان داد که آن ریگها سویق شد و صحابه از آن خوردند. برکه خلیص در زمین همواری واقع شده که دارای باغها و نخلستانهای فراوانی است و قلعه محکمی دارد که برفراز کوهی ساخته شده و نیز در قسمت مسطح و هموار پایین کوه قلعه خرابه دیگری وجود دارد. در خلیص چشمه آبی هست که از زمین میجوشد و آب آن را به وسیله جویبارها به مصرف مشروب گردانیدن زمینها می رسانند. خلیص دست یکی از سادات حسنی است و بازار معتبری در این محل دایر میشود و اعراب آن حدود، برای معامله گوسفند و میوه و خواربار به آن جا میآیند. از خلیص به عسفان رفتیم که در زمین همواری وسط کوهها واقع شده و چاههای آب خوردنی دارد. یکی از این چاهها به نام عثمان بن عفان (خلیفه سوم) معروف است و نیز در مسافت نصف روز راه از خلیص پله کانی به نام عثمان وجود دارد که تنگنایی در میان دو کوه میباشد و پلکان سنگفرشی که از بقایای بنای کهنهای است در آن دیده میشود. و نیز چاهی به نام علی ع ـ وجود دارد و می گویند که احداث آن توسط وی صورت گرفتهاست. در عسفان قلعه کهنهای هست که برج معتبری نیز دارد ولی رو به خرابی میباشد. درخت مقل در این ناحیه فراوان است. از عسفان به بطن مر یا مرالظهران رفتیم و آن وادی پر آب و گیاهی است که نخلستانهای فراوانی و چشمه آبی دارد که آن ناحیه را مشروب میسازد. سبزی و میوه را از این محل به مکه میبرند. از این جا که گذشتیم برق شوق و مسرت از این که به آرزوی خود رسیدهایم در دلها درخشیدن گرفت.
ورود به مکه
نزدیک صبحگاه بود که به شهر مکه رسیدیم و به زیارت خانه خدا یعنی محل زندگی ابراهیم خلیل و جایی که پیغمبر ما از آن جا مبعوث گردید نایل آمدیم. از راه دروازه بنی شیبه وارد بیت الحرام شدیم، خانهای که خداوند فرمود: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» کعبه را دیدیم که چون عروسی زیبا و دلربا بر تخت حشمت و جلال تکیه داده و مهمانان خدا از هر سوی آن را در میان گرفته بودند.
بعد از انجام طواف ورود و استلام حجر، دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بجای آورده در میان باب و حجرالأسود که موضع استجابت دعا است دست بر استار کعبه زدیم و از آب زمزم که به موجب حدیث پیغمبر خواص و آثاری بر شرب آن مترتب است خورده، مراسم سعی بین صفا و مروه به جای آوردیم و آنگاه در خانهای نزدیک باب ابراهیم منزل کردیم. سپاس خدای را که ما را در زمره مهمانان خانه خود قرار داد و توفیق کرامت فرمود که مشمول دعای ابراهیم خلیل ـ ع ـ باشیم و چشمان ما را به دیدار کعبه و مسجدالحرام و حجر و زمزم و حطیم روشنی بخشید. از عجایب صنع خداوندی است که شوق وصول به آن امکنه مقدسه را در دلها نهاده و مهر زیارت آنها را با جانها در هم سرشته که هر کس پای در آن دیار مینهد دیگر نمیتواند دل برکند و خاطر از هوای آن بپردازد، این است حکمت باری تعالی و گواه صدق دعای ابراهیم خلیل الرحمن که شوق دیدار آن دیار در هر نقطه دور دست دامنگیر مردم است و هر سختی و مشقتی که در این راه نصیب شود سهل و آسان مینماید. چه اشخاص ضعیف و ناتوان که در این راه مرگ را معاینه دیده و چون به مقصود رسیدهاند، چنان خوشحال بودهاند که گویی هرگز نه مرارتی متحمل شده و نه محنت و مشتقی چشیدهاند! آری اینها همه کار خداست و تردیدی در این باره نمی توان داشت. و آن کس را که شرف وصول به این مقصد داشت داده، خداوند نعمت خود بر او اتمام فرموده و خیر دنیا و آخرت مر او را ارزانی داشته که هر چه شکر گوید بجا باشد و اینک از حق تعالی میخواهیم تا ما را نیز در زمره کسانی قرار دهد که زیارت شان به درجه قبول رسیده و موجب آمرزیده شدن گناهان گردیده و با دست خالی از این راه برنگشته باشند.