سعدی (غزلیات)/نشان بخت بلندست و طالع میمون
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (نشان بخت بلندست و طالع میمون) از سعدی |
' |
نشان بخت بلندست و طالع میمون | علی الصباح نظر بر جمال روزافزون | |
علی الخصوص کسی را که طبع موزونست | چگونه دوست ندارد شمایل موزون | |
گر آبروی بریزد میان انجمنت | به دست دوست حلالست اگر بریزد خون | |
مثال عاشق و معشوق شمع و پروانهست | سر هلاک نداری مگرد پیرامون | |
بسوخت مجنون در عشق صورت لیلی | عجب که لیلی را دل نسوخت بر مجنون | |
چگونه وصف جمالش کنم که حیران را | مجال نطق نباشد که بازگوید چون | |
همین تغیر بیرون دلیل عشق بسست | که در حدیث نمیگنجد اشتیاق درون | |
اگر کسی نفسی از زمان صحبت دوست | به ملک روی زمین میدهد زهی مغبون | |
سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست | حدیث دلبر فتان و عاشق مفتون | |
جفای عشق تو چندان که میبرد سعدی | خیال وصل تو از سر نمیکند بیرون |