سعدی (غزلیات)/سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات) از سعدی |
' |
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات | تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی | |
شبم به روی تو روزست و دیدهها به تو روشن | و ان هجرت سواء عشیتی و غداتی | |
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم | مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی | |
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم | اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی | |
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد | و قد تفتش عین الحیوه فی الظلمات | |
فکم تمرر عیشی و انت حامل شهد | جواب تلخ بدیعست از آن دهان نباتی | |
نه پنج روزه عمرست عشق روی تو ما را | وجدت رائحه الود ان شممت رفاتی | |
وصفت کل ملیح کما یحب و یرضی | محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی | |
اخاف منک و ارجوا و استغیث و ادنو | که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی | |
ز چشم دوست فتادم به کامه دل دشمن | احبتی هجرونی کما تشاء عداتی | |
فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد | و ان شکوت الی الطیر نحن فی الوکنات |