رده:غزلیات انوری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات انوری»
۱۲۲ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۳۲۲ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ا
- انوری (غزلیات)/ساقیا بادهی صبوح بیار
- انوری (غزلیات)/سخت خوشی چشم بدت دورباد
- انوری (غزلیات)/سر آن دارم کامروز بر یار شوم
- انوری (غزلیات)/سر آن داری کامروز مرا شاد کنی
- انوری (غزلیات)/سلام علیک ای جفا پیشه یار
- انوری (غزلیات)/سهل میگیرم چو با ما کردهای
- انوری (غزلیات)/شرم دار آخر جفا چندین مکن
- انوری (غزلیات)/صبر با عشق بس نمیآید
- انوری (غزلیات)/صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد
- انوری (غزلیات)/طاقت عشق تو زین بیشم نماند
- انوری (غزلیات)/طاقتم در فراق تو برسید
- انوری (غزلیات)/عاشقی چیست مبتلا بودن
- انوری (غزلیات)/عالمی در ره تو حیرانند
- انوری (غزلیات)/عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد
- انوری (غزلیات)/عشق بر من سر نخواهد آمدن
- انوری (غزلیات)/عشق ترا خرد نباید شمرد
- انوری (غزلیات)/عشق تو از ملک جهان خوشترست
- انوری (غزلیات)/عشق تو بر هرکه عافیت بهسر آرد
- انوری (غزلیات)/عشق تو بیروی تو درد دلیست
- انوری (غزلیات)/عشق تو دل را نکو پیرایهایست
- انوری (غزلیات)/عشق تو ز دل برید نتواند
- انوری (غزلیات)/عشق تو قضای آسمانست
- انوری (غزلیات)/عشق هر محنتی به روی آرد
- انوری (غزلیات)/عشقت اندر میان جان دارم
- انوری (غزلیات)/عشقم این بار جهان بخواهد برد
- انوری (غزلیات)/عمر بیتو به سر چگونه برم
- انوری (غزلیات)/غارت عشقت به دل و جان رسید
- انوری (غزلیات)/غم عشق تو از غمها نجاتست
- انوری (غزلیات)/قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
- انوری (غزلیات)/قیامت میکنی ای کافر امروز
- انوری (غزلیات)/ما را تو به هر صفت که داری
- انوری (غزلیات)/ماه چون چهرهی زیبای تو نیست
- انوری (غزلیات)/مرا با دلبری کاری بیفتاد
- انوری (غزلیات)/مرا تا کی فلک رنجور دارد
- انوری (غزلیات)/مرا تاثیر عشقت بر دل آمد
- انوری (غزلیات)/مرا دانی که بیتو حال چونست
- انوری (غزلیات)/مرا صوت نمیبندد که دل یاری دگر گیرد
- انوری (غزلیات)/مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
- انوری (غزلیات)/مرا وقتی خوشست امروز و حالی
- انوری (غزلیات)/مرا گر چون تو دلداری نباشد
- انوری (غزلیات)/مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
- انوری (غزلیات)/مسکین دلم به داغ جفا ریش کردهای
- انوری (غزلیات)/معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند
- انوری (غزلیات)/معشوقه به رنگ روزگارست
- انوری (غزلیات)/من آن نیم که مرا بیتو جان تواند بود
- انوری (غزلیات)/من که باشم که تمنای وصال تو کنم
- انوری (غزلیات)/مهرت به دل و به جان دریغست
- انوری (غزلیات)/مکن ای دل که عشق کار تو نیست
- انوری (غزلیات)/ناز از اندازه بیرون میکنی
- انوری (غزلیات)/نام وصل اندر زبانی افکنی
- انوری (غزلیات)/ندارم جز غم تو غمگساری
- انوری (غزلیات)/نه در وصال تو بختم به کام دل برساند
- انوری (غزلیات)/نه دل کم عشق یار میگیرد
- انوری (غزلیات)/نه وعدهی وصلت انتظار ارزد
- انوری (غزلیات)/نه چو شیرین لبت شکر باشد
- انوری (غزلیات)/نو به نو هر روز باری میکشم
- انوری (غزلیات)/نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند
- انوری (غزلیات)/نگارا بر سر عهد و وفا باش
- انوری (غزلیات)/نگارا جز تو دلداری ندارم
- انوری (غزلیات)/نگفتی کزین پس کنم سازگاری
- انوری (غزلیات)/هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست
- انوری (غزلیات)/هر غم که ز عشق یار میبینم
- انوری (غزلیات)/هر کرا با تو کار درگیرد
- انوری (غزلیات)/هرچ از وفا به جای من آن بیوفا کند
- انوری (غزلیات)/هرچند به جای تو وفا دارم
- انوری (غزلیات)/هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم
- انوری (غزلیات)/هرچه با من کنی روا باشد
- انوری (غزلیات)/هرچه مرا روی تو به روی رساند
- انوری (غزلیات)/هرکرا عشقت به هم برمیزند
- انوری (غزلیات)/هرکس که ز حال من خبر یابد
- انوری (غزلیات)/هرکس که غم ترا فسانهست
- انوری (غزلیات)/هرکه دل بر چون تو دلداری نهد
- انوری (غزلیات)/هرکه چون من به کفرش ایمانست
- انوری (غزلیات)/هرگز از دل خبر نداشتهای
- انوری (غزلیات)/هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن
- انوری (غزلیات)/همچون سر زلف خود شکستی
- انوری (غزلیات)/هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار
- انوری (غزلیات)/وصلت به آب دیده میسر نمیشود
- انوری (غزلیات)/پای بر جای نیست همنفسم
- انوری (غزلیات)/پایم از عشق تو در سنگ آمدست
- انوری (غزلیات)/چارهی عشق تو نداند کس
- انوری (غزلیات)/چه نازست آنکه اندر سرگرفتی
- انوری (غزلیات)/چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم
- انوری (غزلیات)/چو کاری ز یارم همی برنیاید
- انوری (غزلیات)/چو کرد خیمهی حسنت طناب خویش مکین
- انوری (غزلیات)/چون نیستی آنچنان که میباید
- انوری (غزلیات)/چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد
- انوری (غزلیات)/کار جهان نگر که جفای که میکشم
- انوری (غزلیات)/کار دل از آرزوی دوست به جانست
- انوری (غزلیات)/کارم به جان رسید و به جانان نمیرسم
- انوری (غزلیات)/کارم ز غمت به جان رسیدست
- انوری (غزلیات)/کرا در شهر برگویم غم دل
- انوری (غزلیات)/کس نداند کز غمت چون سوختم
- انوری (غزلیات)/گر باز دگرباره ببینم مگر اورا
- انوری (غزلیات)/گر ترا روزی ز ما یاد آمدی
- انوری (غزلیات)/گر ترا طبع داوری بودی
- انوری (غزلیات)/گر جان و دل به دست غم تو ندادمی
- انوری (غزلیات)/گر عزیزم بر تو گر خوارم
- انوری (غزلیات)/گر مرا روزگار یارستی
- انوری (غزلیات)/گر من اندر عشق جز درد یاری دارمی
- انوری (غزلیات)/گر وفا با جمال یار کند
- انوری (غزلیات)/گرد ترا دل همی چنان خواهد
- انوری (غزلیات)/گرد ماه از مشک خرمن میزنی
- انوری (غزلیات)/گرفتم سر به پیمان درنیاری
- انوری (غزلیات)/گرفتم کز غم من غم نداری
- انوری (غزلیات)/گل رخسار تو چون دسته بستند
- انوری (غزلیات)/گلبن عشق تو بیخار آمدست
- انوری (غزلیات)/یا بدان رخ نظری بایستی
- انوری (غزلیات)/یا وصل ترا عنایتی باید
- انوری (غزلیات)/یاد میدار کانچه بنمودی
- انوری (غزلیات)/یار با من چون سر یاری نداشت
- انوری (غزلیات)/یار با هرکسی سری دارد
- انوری (غزلیات)/یار در خوبی قیامت میکند
- انوری (غزلیات)/یار دل در میان نمیآرد
- انوری (غزلیات)/یار ما را به هیچ برنگرفت
- انوری (غزلیات)/یار گرد وفا نمیگردد
- انوری (غزلیات)/یارب چه بلا که عشق یارست
- انوری (غزلیات)/یارم این بار، بار میندهد
- انوری (غزلیات)/یارم تویی به عالم یار دگر ندارم
- انوری (غزلیات)/یعلمالله که دوستدار توام
- انوری (غزلیات)/یک دم به مراعات دلم گرم نداری
- انوری (غزلیات)/یک زمان از غم نیاسایم همی