دیوان شمس/ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۲۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی)
از مولوی
'


ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی ز عشق جیب دریدی در ابتدای جنونی شکست کشتی صبرم هزار بار ز موجت سری برآر ز موجی که موج قلزم خونی که خون بهینه شرابست جگر بهینه کبابست همین دوم تو فزون کن که از فزونه فزونی چو از الست تو مستم چو در فنای تو هستم چو مهر عشق شکستم چه غم خورم ز حرونی برون بسیت بجستم درون بدیدم و رستم چه میل و عشق شدستم به جست و جوی درونی دلی ز من بربودی که دل نبود و تو بودی چه آتشی و چه دودی چه جادوی چه فسونی نمای چهره زیبا تو شمس مفخر تبریز که نقش‌ها تو نمایی ز روح آینه گونی