دیوان شمس/زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۶ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش)
از مولوی
'


زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش بس مشک نهان دارد زنهار بشوریدش
در شام دو زلف او صد صبح نهان بیشست هر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش
آن دولت عالم را وان جنت خرم را کز وی شکفد در جان گلزار بشوریدش
آن باده همی‌جوشد وز خلق همی‌پوشد تا روی شود از وی خمار بشوریدش
چشم و دل مریم شد روشن از آن خرما نخلیست از آن خرما پربار بشوریدش
گم گشت دل مسکین اندر خم زلف او باشد که بدید آید بسیار بشوریدش
شمس الحق تبریزی در عشق مسیح آمد هر کس که از او دارد زنار بشوریدش