دیوان شمس/تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری
نسخهٔ تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | دیوان شمس (غزلیات) (تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری) از مولوی |
' |
تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری چگونه رطل گران خوار را به دست آری به جان من به خرابات آی یک لحظه تو نیز آدمیی مردمی و جان داری بیا و خرقه گرو کن به می فروش الست که پیش از آب و گلست از الست خماری فقیر و عارف و درویش وانگهی هشیار مجاز بود چنین نامها تو پنداری سماع و شرب سقاهم نه کار درویشست زیان و سود کم و بیش کار بازاری بیا بگو که چه باشد الست عیش ابد ملنگ هین به تکلف که سخت رهواری سری که درد ندارد چراش میبندی چرا نهی تن بیرنج را به بیماری