دیوان شمس/بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۰ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست)
از مولوی
'


بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
بیارید به یک بار همه جان و جهان را به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست
بر آن زشت بخندید که او ناز نماید بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست
همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست
چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست
بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست