دیوان شمس/به جان تو که سوگند عظیمست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (به جان تو که سوگند عظیمست)
از مولوی
'


به جان تو که سوگند عظیمست که جانم بی‌تو دربند عظیمست
اگر چه خضر سیرآب حیاتست به لعلت آرزومند عظیمست
سخن‌ها دارم از تو با تو بسیار ولی خاموشیم پند عظیمست
هر آن کز بیم تو خاموش باشد اگر چه خر خردمند عظیمست
هر آن کس کو هنر را ترک گوید ز بهر تو هنرمند عظیمست
فکندم خویش را چون سایه پیشت فکندن پیشت افکند عظیمست
که بغداد تو را داد بزرگست سمرقند تو را قند عظیمست
حریصم کرد طمع داد قندت اگر چه بنده خرسند عظیمست
بریدستی مرا از خویش و پیوند که دل را با تو پیوند عظیمست
خمش کن همچو عشق ای زاده عشق اگر چه گفت فرزند عظیمست
رکاب شمس تبریزی گرفتم که زین شمس زرکند عظیمست