دیوان شمس/از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۳۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی)
از مولوی
'


از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی سه شاخ داری کور و کری و گرگینی میان آب دری و ز آب می‌پرسی میان گنج زری مس قلب می‌چینی خدات گوید تدبیر چشم روشن کن تو چشم را بگذاری و می‌کنی بینی اگر چه تیره شبی رو به صبح صادق آر مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی رسید نعره عشرت ز ناصر منصور غدوت اشربها و الخمار یسقینی مجردان همه شب نقل و باده می‌نوشند در این خوشی که در افواه سابق الدینی مثال دنب ز پس مانده‌ای ز سرمستان تو مست بستر گرمی حریف بالینی چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان مراقب ذهبی دشمن مساکینی گلست قوت تو همچون زنان آبستن تو را از آن چه که در روضه و بساتینی دی و بهار همه سال مار خاک خورد اگر انار زند خنده تین کند تینی اگر چه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی وگر چه زاده طینی نه سر به سر طینی هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند کانیس دفتری و طالب دواوینی