دیوان شمس/چو کارزار کند شاه روم با شمشاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چو کارزار کند شاه روم با شمشاد) از مولوی |
' |
چو کارزار کند شاه روم با شمشاد | چگونه گردم خرم چگونه باشم شاد | |
جهان عقل چو روم و جهان طبع چو زنگ | میان هر دو فتادهست کارزار و جهاد | |
شما و هر چه مراد شماست در عالم | من و طریق خداوند مبدا و ایجاد | |
به اختلاف دو شمشیر نیست امن طریق | که اختلاف مقرر ز شورش اضداد | |
ولیک ملک مقرر نصیبه خردست | که امن و خوف نداند کلوخ و سنگ و جماد | |
چراغ عقل در این خانه نور میندهد | ز پیچ پیچ که دارد لهب ز یاغی باد | |
فرشته رست به علم و بهیمه رست به جهل | میان دو به تنازغ بماند مردم زاد | |
گهی همیکشدش علم سوی علیین | گهیش جهل به پستی که هر چه بادا باد | |
نشسته جان که به یک سو کند ظفر این را | که تا رهم ز کشاکش شوم خوش و منقاد | |
چو نیم کاره شد این قصه چون دهان بستی | ز بیم ولوله و شر و فتنه و فریاد |