دیوان شمس/چهره شرمگین تو بستد شرمگان من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چهره شرمگین تو بستد شرمگان من) از مولوی |
' |
چهره شرمگین تو بستد شرمگان من | شور تو کرد عاقبت فتنه و شر مکان من | |
مه که نشانده تو است لابه کنان به پیش تو | پیش خودم نشان دمی ای شه خوش نشان من | |
در ره تو کمین خسم از ره دور می رسم | ای دل من به دست تو بشنو داستان من | |
گرد فلک همیدوم پر و تهی همیشوم | زانک قرار بردهای ای دل و جان ز جان من | |
گرد تو گشتمی ولی گرد کجاست مر تو را | گرد در تو می دوم ای در تو امان من | |
عشق برید ناف من بر تو بود طواف من | لاف من و گزاف من پیش تو ترجمان من | |
گه همه لعل می شوم گاه چو نعل می شوم | تا کرمت بگویدم باز درآ به کان من | |
گفت مرا که چند چند سیر نگشتی از سخن | زانک سوی تو می رود این سخن روان من |