دیوان شمس/سیوچهارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (ترجیع بند) (سیوچهارم) از مولوی |
' |
جهان اندر گشاده شد جهانی | که وصف او نیاید در زبانی | |
حیاتش را نباشد خوف مرگی | بهارش را نگرداند خزانی | |
در و دیوار او افسانه گویان | کاوخ و سنگ او اشعار خوانی | |
چو جغذ آنجا رود، طاوس گردد | چو گرگ آنجا رود، گردد شبانی | |
به رفتن چون بود، تبدیل حالی | نه نقلی از مکانی تا مکانی | |
بخارستان پا بر جای بنگر | ز نقل حال گردد گلستانی | |
ببین آن صخره پا بر جای مانده | چه سیران کرد، تا شد لعل کانی | |
بشوی از آب معنی دست صورت | که طباخان بگسردند خوانی | |
ملایک بین بزاییده ز دیوان | نزاید اینچنینی، آنچنانی | |
بسی دیدم درختی رسته از خاک | کی دید از خاک رسته آسمانی؟! | |
چو یخرج حی من میت عیان شد | جماد مرده شد صاحب عیانی | |
ز قطرهی آب دیدم که بزاید | قبای ، رستمی، یا پهلوانی | |
ندیدم من که از باد خیالی | برون آید بهشتی یا جنانی | |
ز ترجیع این غزل را ترجمان کن | به نوعی دیگرش شرح و بیان کن | |
ایا دری که صد رو مینمایی | هزاران در ز هرسو میگشایی | |
ولیک از عزت و اشراف و غیرت | خفا اندر خفا اندر خفایی |