دیوان شمس/ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین) از مولوی |
' |
ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین | ای تو چنین و صد چنین مخدوم جانم شمس دین | |
تا غمزهات خون ریز شد وان زلف عنبربیز شد | جان بنده تبریز شد مخدوم جانم شمس دین | |
خورشید جان همچون شفق در مکتب تو نوسبق | ای بندهات خاصان حق مخدوم جانم شمس دین | |
ای بحر اقبال و شرف صد ماه و شاهت در کنف | برداشتم پیش تو کف مخدوم جانم شمس دین | |
ای هم ملوک و هم ملک در پیشت ای نور فلک | از همدگر مسکینترک مخدوم جانم شمس دین | |
مطلوب جمله جانها جان را سوی اجلالها | تو داده پر و بالها مخدوم جانم شمس دین | |
دل را ز تو حالی دگر در سلطنت قالی دگر | تا پرد از بالی دگر مخدوم جانم شمس دین |