دیوان شمس/ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من) از مولوی |
' |
ای بس که از آواز دش واماندهام زین راه من | وی بس که از آواز قش گم کردهام خرگاه من | |
کی وارهانی زین قشم کی وارهانی زین دشم | تا دررسم در دولتت در ماه و خرمنگاه من | |
هر چند شادم در سفر در دشت و در کوه و کمر | در عشقت ای خورشیدفر در گاه و در بیگاه من | |
لیکن گشاد راه کو دیدار و داد شاه کو | خاصه مرا که سوختم در آرزوی شاه من | |
تا کی خبرهای شما واجویم از باد صبا | تا کی خیال ماهتان جویم در آب چاه من | |
چون باغ صد ره سوختم باز از بهار آموختم | در هر دو حالت والهم در صنعت الله من |