دیوان بیدل شیرازی/صید طایر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۴ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۲۲ توسط M rastgar (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تیر ملامت صید طایر
از بیدل شیرازی
پای دل
دیوان بیدل شیرازی


چه میشود که به یکسو نهی تو خود بینی دمی مقابل رویم ز لطف بنشینی
من آفتاب جمال ترا نظاره کنم تو قامت خم همچون هلال من بینی
به ماه سرو قد و رویت ار کنم تشبیه هزار مرتبه بهتر از آن و از اینی
مرا جراحت دل تازه هر دم از ستم است پراکنی تو ز هر سوی زلف مشکینی
نه مشک ناب ز مردم پدید می آید ترا که نافۀ مشک است آهوی چینی
چرا ز چنگل تیزت دلی خلاصی نیافت به صید طایر دلها اگر نه شاهینی
از آن دو نرگس فتان که فتنۀ صبری وزان دو هندوی کافر که آفت دینی
شگفت نیست که خلقی به جان پرستندت بیاوری اگر از نو تو دین و آئینی
بباد رفت مرا خاک زآتش مهرت هنوز با من دلخسته بر سر کینی
خوشست گلشن گیتی و لیک فرصت نیست همین قدر که گل از شاخ گلبنی چینی
هوای کاخ زر اندود در سرت تا چند ترا که عاقبت از خشت هست بالینی
توانگری چه سود پیش فقیر افزونست اگر چه شاه شوی همچنان تو مسکینی
مکان مجوی به شهری که اندرو بیدل برای اهل دل نیست عزّ و تمکینی

***