خواجوی کرمانی (غزلیات)/گرد ماه از مشک چنبر کردهئی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (گرد ماه از مشک چنبر کردهئی) از خواجوی کرمانی |
' |
گرد ماه از مشک چنبر کردهئی | ماه را از مشک زیور کردهئی | |
شام شبگون قمر فرسای را | سایبان مهر انور کردهئی | |
در شبستان عبیر افشان زلف | شمع کافوری ز رخ بر کردهئی | |
از چه رو بستانسرای خلد را | منزل هندوی کافر کردهئی | |
روز را در سایهی شب بردهئی | شام را پیرایهی خورد کردهئی | |
لعل در پاش زمرد پوش را | پردهدار عقد گوهر کردهئی | |
تا به دست آوردهئی طغرای حسن | ملک خوبی را مسخر کردهئی | |
ای مه آتش عذار آن آب خشک | کابگیر آتش تر کردهئی | |
بر کفم نه گر چه خون جان ماست | آنکه در نصفی و ساغر کردهئی | |
جان خواجو را ز جعد عنبرین | هر زمان طوقی معنبر کردهئی |