خواجوی کرمانی (غزلیات)/روز رخسار تو ماهی روشنست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (روز رخسار تو ماهی روشنست) از خواجوی کرمانی |
' |
روز رخسار تو ماهی روشنست | خال هندویت سیاهی روشنست | |
منظر چشمم که خلوتگاه تست | راستی را جایگاهی روشنست | |
گر برویت کردهام تشبیه ماه | شرمسارم کاین گناهی روشنست | |
مه برخسارت پناه آرد از آنک | روی تو پشت و پناهی روشنست | |
بت پرستانرا رخ زیبای تو | روز محشر عذر خواهی روشنست | |
موی و رویت روز و شب در چشم ماست | زانکه گه تاریک و گاهی روشنست | |
گر کنم دعوی که اشکم گوهرست | چشم من بر این گواهی روشنست | |
میپزد سودای دربانی تو | خسرو انجم که شاهی روشنست | |
یوسف مصر مرا چاه زنخ | گر چه دلگیرست چاهی روشنست | |
ذرهئی خواجو قدم بیرون منه | از ره مهرش که راهی روشنست |