حافظ (غزلیات)/که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی) از حافظ |
' |
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم که به همت عزیزان برسم به نیک نامی تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود نه به نامه پیامی نه به خامه سلامی اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی ز رهم میفکن ای شیخ به دانههای تسبیح که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ که چنان کشندهای را نکند کس انتقامی