حافظ (غزلیات)/کنون که بر کف گل جام باده صاف است
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (کنون که بر کف گل جام باده صاف است) از حافظ |
' |
کنون که بر کفِ گُل جام بادهی صاف است به صد هزار زبانْ بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کَشف کشّاف است؟ فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد که مِی حرام ولی بِهْ ز مال اُوقاف است! به دُرد و صاف تو را حکم نیست؛ خوش درکش! که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است بِبُر ز خَلق و چو عنقا قیاس کار بگیر که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است حدیث مدعیان و خیال همکاران همان حکایت زردوز و بوریاباف است خموش حافظ و این نکتههای چون زر سرخ نگاه دار که قَلّاب شهر صراف است