حافظ (غزلیات)/سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی) از حافظ |
' |
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی | گفت بازآی که دیرینه این درگاهی | |
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان | پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی | |
بر در میکده رندان قلندر باشند | که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی | |
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای | دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی | |
سر ما و در میخانه که طرف بامش | به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی | |
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن | ظلمات است بترس از خطر گمراهی | |
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل | کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی | |
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده | مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی | |
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار | عملت چیست که فردوس برین میخواهی |