حافظ (غزلیات)/ساقی به نور باده برافروز جام ما
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۲۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (ساقی به نور باده برافروز جام ما) از حافظ |
' |
ساقی! به نور باده برافروز جام ما مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکسِ رُخِ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذتِ شُربِ مُدام ما هرگز نمیرد آن که دلش زندهشد به عشق ثبت است بر جَریده عالَم دوام ما چندان بُوَد کرشمه و ناز سَهی قدان کآید به جلوه سرو صِنوبرخرام ما ای باد! اگر به گُلشن اَحباب بگذری زِنهار! عرضهدِه بَرِ جانان پیام ما گو «نام ما ز یاد به عمدا چه میبری؟ خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما» مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است زآن رو سپردهاند به مستی زمام ما ترسم که صَرفهای نبرد روز بازخواست نان حلال شیخ ز آب حرام ما حافظ! ز دیده، دانهی اشکی همیفشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما دریای اَخضَر فَلَک و کشتی هِلال هستند غرقِ نعمتِ حاجی قوام ما