حافظ (غزلیات)/تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست) از حافظ |
' |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست چَشم جادوی تو خود عین سَواد سَحَر است لیکن این هست که این نسخه سَقیم افتادست در خم زلف تو، آن خال سیه، دانی چیست؟ نقطهی دوده که در حلقه جیم افتادست زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار چیست؟ طاووس که در باغ نعیم افتادست دل من در هوس روی تو، ای مونس جان خاک راهیست که در دست نسیم افتادست همچو گَرد این تن خاکی نتواند برخاست از سر کوی تو، زآن رو که عظیم افتادست سایهی قد تو بر قالِبم، ای عیسیٰ دَم، عکس روحیست که بر عَظم رَمیم افتادست آن که جز کعبه مُقامش نَبُد از یاد لبت بر در میکده دیدم که مُقیم افتادست حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز اتحادیست که در عهد قدیم افتادست