حافظ (غزلیات)/باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
' | حافظ (غزلیات) (باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است) از حافظ |
' |
باغ مرا چه حاجت سرو و صِنوبَر است؟ شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است؟! ای نازنین پسر، تو چه مذهب گرفتهای؟ کِت خون ما حلالتر از شیر مادر است چون نقش غم ز دور ببینی، شراب خواه تشخیص کردهایم و مداوا مقرر است از آستان پیر مغان سر چرا کشیم؟ دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم عیبش مکن، که خالِ رُخ هفت کشور است فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست تا آب ما که منبعش االلهاکبر است ما آبروی فقر و قَناعت نمیبریم با پادشه بگوی که روزی مقدر است حافظ چه طُرفه شاخ نباتیست کِلکِ تو! کِش میوه دلپذیرتر از شهد و شِکَّر است