حافظ (غزلیات)/هزار جهد بکردم که یار من باشی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (هزار جهد بکردم که یار من باشی) از حافظ |
' |
هزار جهد بکردم که یار من باشی | مُرادبخشِ دلِ بیقرارِ من باشی | |
چراغِ دیده شب زندهدار من گردی | انیسِ خاطرِ امیدوار من باشی | |
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند | تو در میانه خداوندگار من باشی | |
از آن عَقیق که خونین دلم ز عشوه او | اگر کنم گِلِهای غمگسار من باشی | |
در آن چمن که بُتان دست عاشقان گیرند | گرت ز دست برآید نگار من باشی | |
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی | دمی انیس دل سوگوار من باشی | |
شود غزاله خورشید صید لاغر من | گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی | |
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من | اگر ادا نکنی قرض دار من باشی! | |
من این مراد ببینم به خود که نیم شبی | به جای اشک روان در کنار من باشی؟ | |
من ار چه حافظ شهرم، جوی نمیارزم | مگر تو از کرم خویش یار من باشی |