حافظ (غزلیات)/روشنی طلعت تو ماه ندارد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (روشنی طلعت تو ماه ندارد) از حافظ |
' |
روشنی طلعت تو ماه ندارد | پیش تو گل رونق گیاه ندارد | |
گوشه ابروی توست منزل جانم | خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد | |
تا چه کند با رخ تو دود دل من | آینه دانی که تاب آه ندارد | |
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت | چشم دریده ادب نگاه ندارد | |
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری | جانب هیچ آشنا نگاه ندارد | |
رطل گرانم ده ای مرید خرابات | شادی شیخی که خانقاه ندارد | |
خون خور و خامش نشین که آن دل نازک | طاقت فریاد دادخواه ندارد | |
گو برو و آستین به خون جگر شوی | هر که در این آستانه راه ندارد | |
نی من تنها کشم تطاول زلفت | کیست که او داغ آن سیاه ندارد | |
حافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب | کافر عشق ای صنم گناه ندارد |