جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/پیش سوداییان تخت جلال
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) (پیش سوداییان تخت جلال) از جامی |
' |
پیش سوداییان تخت جلال | نیست جز تاج جود، راسالمال | |
گر نه سرمایه تاج جود کنند | کی ز سودای خویش سود کنند؟ | |
معنی جود جیست؟ بخشیدن! | عادت برق چیست؟ رخشیدن! | |
برق رخشان، کند جهان روشن | جود و احسان، جهان جان روشن! | |
پرتو برق هست تا یک دم | پرتو جود، تا بود عالم! | |
گرچه یک مرد در زمانه نماند، | وز جوانمرد جز فسانه نماند، | |
تا بود دور گنبد گردان، | ما و افسانهی جوانمردان! | |
رفت حاتم ازین نشیمن خاک | ماند نامش کتابهی افلاک | |
هر چه داری ببخش و، نام برآر | به نکویی و نام نیک گذار! | |
زآنکه زیر زمردین طارم | نام نیکو بود حیات دوم | |
هر چه دادی، نصیب آن باشد | وآنچه نی، حظ دیگران باشد | |
بهرهی خود به دیگران چه دهی؟ | مال خود بهر دیگران چه نهی؟ |