بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در پاسخ وزیر علوم و آموزش عالی در هشتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی کشور ۸ شهریور ماه ۱۳۵۴

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۳۵ توسط Bellavista1 (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۵۴ خورشیدی تازی

تصمیم‌های مجلس
هشتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی۱۳۵۴.pdf

بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در پاسخ وزیر علوم و آموزش عالی در هشتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی کشور ۸ شهریور ماه ۱۳۵۴


گزارشی که دادید، البته گزارش صحیحی است. ارقام هم صحیح است، ولی همانطور که اشاره کردم، تعداد دانشجویان ایرانی که در خارج تحصیل می‌کنند، به حساب نیامده‌اند. معایبی که از دستگاه‌ها می‌گیریم، آن هم صحیح است، اما می‌گوییم که ما از این به بعد باید به کیفیت کار توجه کنیم، در عین حال همانطور که اکنون نام بردید، پنج دانشگاه ایجاد کرده‌ایم، خودمان از یک طرف با ایجاد دانشگاه جدید به قسمت کیفی کار لطمه می‌آوریم و از طرفی می‌گوییم می‌خواهیم کیفیت کار را بهتر بکنیم، اما چاره‌ای هم نیست، دانشگاه‌ها را باید ایجاد کرد و باید از استادان و یا هر کس دیگری که درس می‌دهد خواست که فقط جنبه استادی و معلمی را در نظر نگیرد، بلکه فکر کند که سرباز انقلاب و سرباز رستاخیز ملت ایران است.
این دوره تا رسیدن به مرحله تکمیل کادرها، دوره انقلابی است و دوره رستاخیز. در گزارش‌هایی که به من رسیده، دیدم حتی در جوامعی که ما تقریباً اسمش را بی‌بندوبار می‌گذاریم و حتی معروف است که در آنجا نیز معلمان و استادان حقوقشان آنقدرها بالا نیست، مدت تدریس آنها در هفته به نسبت دانشگاه تهران به مراتب بیشتر است. البته به طور کلی بعد صحبت خواهم‌کرد که وظیفه هر فرد ایرانی چه خواهدبود، ولی لازم است که این چند نکته را درباره گزارش وزیر علوم و آموزش عالی بدهم که خودمان در حرف‌هایمان ضد و نقیض می‌گوییم، شاید هم چاره‌ای نیست، ما نباید خودمان را گول بزنیم، می‌شود هم از استادان و هم از دانشجویان ایرادهای فراوانی گرفت، ولی آنها هم در مقابل حرف‌هایی دارند که بتوانند خود را تبرئه کنند. راجع به گفت و شنود، متأسفانه گفت و شنود یک طرفه است، گفت هست، ولی شنود نیست، شاید از هر دو طرف باشد، هم از طرف استاد و هم از طرف دانشجو، چون ما ایرانی‌ها عادت به این کار نداریم و باید عادت کنیم. هر کس سعی می‌کند در همه امور وارد بحث شود، در حالی که خودش از موضوع اطلاع کافی ندارد، باید روابط این گفت و شنود روشن گردد که در چه حدود می‌تواند انجام گیرد، زیرا بعضی اوقات از حدود کنترل خارج می‌شود.
مطلب دیگر این است که ما می‌گوییم چند درصد بودجه مملکت را صرف آموزش و پرورش می‌کنیم و یا آمارمان چه هست، ولی فراموش نکنید که ما اکنون در آغاز جنبش بزرگ ملی خودمان هستیم، از این رو آمار فقط باید وضع موجود را نشان دهد، نه اینکه وضع مملکت را که اصولاً چقدر بد است و چقدر خوب است. ما در حدود دوازده سال فرصت داریم که خودمان را به تمدن بزرگ برسانیم. پیشرفت‌هایی که در بعضی از رشته‌های کار حاصل شده، مایه دلگرمی است که شاید در بعضی از قسمت‌ها حتی زودتر از دوازده سال به آن مراحل برسیم، ولی امر آموزش قدری طولانی است و اگر ما در عرض دوازده سال در این مورد به دروازه‌های تمدن بزرگ برسیم، من شخصاً خوشوقت خواهم‌شد.
درمورد افراد و جوانانی که در شهر و روستا از مواهب تحصیلی بهره‌مند نیستند چیز زیادی نمی‌گویم، مگر دو چیز، یکی آنکه تصمیماتی در حدود یک جهاد ملی در این قسمت اتخاذ خواهیم‌کرد و بی‌سوادی را در این مملکت به طور قطع ریشه‌کن خواهیم‌ساخت، و الا ادعای ورود به تمدن بزرگ با وجود داشتن حتی یک بی‌سواد، ضد و نقیض است. دیگر آنکه باید بفهمیم که آیا یک درصد بی‌سوادهای موجود، باعث و علتش خانواده‌ها هستند که مانع تحصیل فرزندانشان می‌شوند یا نه، برای این کار قانونی گذرانده‌ایم که اگر افرادی به زور و اجبار مانع تحصیل فرزندانشان بشوند، باید حتماً تنبیه بشوند، زیرا اقدام آنها یک اقدام ضد ملی و ضد میهنی و ضد انسانی است.
در قسمت آموزش و پرورش ما البته باید دقت کنیم که پول بیهوده مصرف نشود و البته هر اعتبار صحیحی که لازم است، باید فراهم گردد. منتها همانطور که در هر قسمت تذکر داده شده، یک هیأت بازرسی هم باید داشته‌باشیم که بررسی کند آیا از وجوهی که مصرف می‌شود، نتیجه مورد نظر به دست می‌آید یا نه، ولی یادم هست که در قسمت آموزش عالی بحث از این شد که شهریه را چه کسانی می‌پردازند و چه کسانی نمی‌پردازند. از امسال که صورت حساب به اصطلاح منتشر خواهدشد، تعداد بیشتری از تحصیل رایگان تقاضای استفاده خواهندکرد و در عین حال لازم به تذکر است آن صورت حسابی را که من الان دیدم و شما فراهم کردید، به نسبت مخارج و وجوهی که در خارج برای همان رشته تحصیلی می‌گیرند، در اینجا باز هم خیلی کمتر صورت داده شده‌است، با وجود این در یک جایی دیدم که شخصی نوشته‌بود حالا که با گران‌فروشی مبارزه می‌شود، پس با شهریه‌های سنگین هم مبارزه شود، در صورتی که این طور نیست، شهریه‌هایی که می‌خواهند صورت آن را منتشر کنند، از سایر نقاط دنیا به مراتب کمتر است.
پیکار با بی‌سوادی
در آینده اردوهای رامسر باید متوجه برنامه پیکار با بی‌سوادی شود. اجرای این برنامه برای شناخت بیشتر جوانان نسبت به مملکتشان بوده، که فی‌حدذاته کار خوبی است، ضمناً می‌خواستیم که جوانان در دوره تعطیلات تابستان، هم سرگرمی داشته‌باشند و هم یک نوع خدمت ملی و ضروری انجام دهند. در آینده اردوها باید سالانه تشکیل شود و به دانشجویان داوطلب نیز در طول مدت سال تحصیلی باید فرصت خدمت داد و در سیستم تعطیلات دانشگاهی و مدارس هم باید تجدیدنظر کرد تا در وسط سال به اندازه کافی وقت باشد. این اردوها در صورت امکان خوب است که به مسئله مبارزه با بی‌سوادی بپردازند. البته اردوهای عمرانی که ایجاد کردیم، قبل از ایجاد حزب رستاخیز ملت ایران بود و آن جنبه میهنی که مورد توجه ما بود، با تشکیل حزب حاصل شده‌است، این است که با در نظر گرفتن تمام جوانب کار دولت باید در گسترش و توسعه و تقویت اردوها مطالعات لازم را بکند.
گزارش‌های وزیران آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالی، و نیز رئیس سازمان بازرسی آموزش عالی دربار شاهنشاهی و نماینده حزب رستاخیز ملت ایران و نکاتی را که بلافاصله عنوان کردند و سؤالی نمودند، البته یادداشت کردید، مطالبی نیز که علیاحضرت شهبانو توضیح دادند، مسلماً قابل استفاده است. دستوراتی را که الان می‌دهم، برای مطالعه است. چیزی را که ما می‌خواهیم، در حد اعلا است. اگر می‌خواستیم بگوییم که خوب، ما در این ده، سیزده سال چه کرده‌ایم؟ می‌شود گفت که خیلی کارها کرده‌ایم و ارقام نشان می‌دهند که از کجا به کجا رسیده‌ایم. همانطور که گفتم، ما، هم به دنبال نهایت آرزو و ایده‌آل هستیم و هم می‌خواهیم کارهایمان عمق داشته‌باشد، یعنی ظاهری و سطحی نباشد. امروز با تأسیس حزب رستاخیز ملت ایران، یکپارچگی در جامعه ایران پیدا شده‌است، این مطالبی که در اینجا ذکر شد، در واقع مطالب خانوادگی است که مطرح شد، زیرا فکر می‌کنم که همه عضو این حزب هستند و اگر نباشند، باعث تعجب خواهدبود.
اینجا در واقع دیگر خصومت و خصوصیت، دوستی و دشمنی، رفاقت یا رقابت در بین نخواهدبود. باید هم با شدیدترین انتقادات ادعانامه‌ها را صادر کرد و هم با کمال راحتی خیال آنهایی که مورد سؤال و خطاب هستند، بتوانند جواب بدهند، و بالاخره دستگاه حزب هم قضاوت نهایی را بکند. در اینکه ما معایب زیادی داریم، تردیدی نیست، اما در مملکتی که فئودالیسم ارضی آن از بین رفته و بیش از شصت درصد افراد این ملت که در روستاها زندگی می‌کنند صاحب زمین خودشان شده‌اند، کارگران نیز در سود سهام شریک شده و حتی خودشان سهامدار گردیده‌اند، همچنین سایر افراد جامعه می‌توانند سهامدار کارخانه‌ها بشوند، مملکتی که تحصیلات در آن رایگان است، در کشوری که دولت چون خوشبختانه صندوقش اجازه می‌دهد از وجوه عمومی تفاوت قیمت چندین کالا و چند نوع از مایحتاج زندگی را می‌پردازد تا اجناس ارزان به دست مردم برسد، در مملکتی که با یک جنبش کار که در دنیا بی‌سابقه است، برای ریشه‌کن کردن تورم که اقتصاددانان معروف ما می‌گفتند که امسال به بیست‌ودو درصد خواهدرسید، آن را به صفر و شاید زیر صفر رساند، در این مملکت چطور ممکن است در یک کنفرانس آموزشی به ما گزارش بدهند که در دانشگاه‌های ایران تعداد روزهای تحصیل آن به یک پورسانتاژ خیلی عجیب و در عین حال مسخره و غیر قابل تحمل رسیده‌است؟ و ساعاتی که درس داده شده و درس خوانده شده، یک میزان غیر قابل قبول است؟ چطور ممکن است در این اجتماع فردی پیدا شود که به خودش اجازه بدهد و جرأت پیدا کند که دو کلمه ضد میهنی اظهار کند، و چگونه عده‌ای ناظر این گونه کارها هستند؟ اگر می‌گفتند که اصلاحات نمی‌شود و به این جهت گروهی عاصی شده‌اند و عده‌ای هم می‌گفتند که خوب اینها حق دارند، قابل قبول بود، ولی در مملکتی که در هر زمینه‌اش ما می‌توانیم در دنیا نمونه باشیم، پیدایش چنین چیزی برای من معما است، فکر می‌کنم که حل کردن این معما هم مشکل نیست، حالا ببینیم این معما چیست؟
همان بی‌تفاوتی است که ما در همه شئون زندگی خودمان نمونه‌های آن را دیده‌ایم، معمای آن خریداری است که تا به حال هر قدر فروشنده به او اجحاف می‌کرد، او صدایش در نمی‌آمد، درست مثل اینکه بره‌ای را می‌خواهند سر ببرند، همانطور که می‌ایستاد تا سرش را ببرند، او هم می‌ایستاد تا هر قیمتی که به او تحمیل کردند، آن را تحمل بکند، ولی او هم پیش خودش می‌گفت که خوب، تو که این قیمت را به من تحمیل می‌کنی، من هم در مقابل چیز دیگری را به تو تحمیل خواهم‌کرد. اگر خودش فروشنده بود، او هم به نوبه خود به دیگری تحمیل می‌کرد، اگر فقط حقوق‌بگیر بود، او هم می‌خواست در کم‌کاری تلافی بکند و این یک روحیه عجیبی است که ما باید آن را در این مملکت از بین ببریم. فرار از زیر کار خودش یک نوع کم‌فروشی و یا گران‌فروشی است، حالا در هر سطحی که باشد، حتی در سطح دانشگاهی، استادی که به اندازه کافی و یا مثل همگنان خودش در دنیا در مدت هفته تدریس نکند، این چیست؟ این یک نوع تقلب است، یک نوع گران‌فروشی است، و الا اسمش را چه می‌توانید بگذارید؟ آن اوقاتی را که در چند جای دیگر کار می‌کنید و با این وضع ادعای تمام‌وقت کارکردن در دانشگاه را می‌نمایید، اسمش چیست؟ پس می‌بینیم در تمام رشته‌های زندگی آن کسی که به او تحمیل شده، سعی می‌کند که به نحو دیگر تلافی کند، اگر او هم نتواند گران‌فروشی کند، به طریق بی‌کاری یا کم‌کاری و یا بد کار کردن این امر را صورت می‌دهد. اینها مطالبی است که خیلی تکان‌دهنده است. البته نه اینکه تازگی داشته‌باشد، ما همه اینها را می‌دانستیم، ولی حالا دیگر نمی‌توانیم پرده‌پوشی کنیم، چرا؟ چون می‌بینیم کارهای دیگری که تا به حال در این کشور عنوان کرده‌بودیم، همه انجام شده‌است. پس در این کشور اوضاع و احوالی فراهم‌شده، که "نشد" در کارهای ما نیست. اگر بخواهیم، هر کاری می‌شود، به شرط اینکه آن را بخواهیم، آن چیزی را هم که می‌خواهیم، صحیح و درست باشد، خواب و خیال و آرمان پوچ نباشد، باید کار عملی را بخواهیم و دنبالش را هم بگیریم تا آن کار بشود. ما نه تنها می‌خواهیم به تمدن بزرگ برسیم، بلکه می‌خواهیم نشان دهیم که اوضاع و احوال کشور اجازه می‌دهد ایران به مقامی برسد که شاید در ممالک دیگر این امکان وجود نداشته‌باشد، ولی به شرط اینکه از حدود عقل و منطق خارج نشویم و کارهای ما روی خیالبافی، ادعا و پزدادن نباشد، برای اینکه در میان راه درست مثل بالنی خواهیم‌شد که با یک سوزن کوچک بادش در می‌رود. هیچ گاه از حقیقت دور نشویم، آن چیزی را که امکان دارد بخواهیم، البته خواهیدگفت خیلی کارها در این مملکت شده که به نظر غیر ممکن بود، ولی انجام یافت. در حالی که واقعیت غیر از این بود، زیرا انجام آن کار امکان داشت، اما به نظر غیر ممکن می‌آمد، برای اینکه ضوابط و روابط در جامعه طوری بود، که به نظر غیر ممکن می‌آمد، ولی به هر صورت امکان‌پذیر بوده‌است. به هر حال ما اکنون نباید با خیال راحت چیزهای غیر ممکنی را بخواهیم که از حدود توانایی کمّی و کیفی ما خارج باشد. ما با توجه به حداکثر توانایی خودمان باید چیزهایی را بخواهیم که بتوانیم آنها را انجام دهیم، در اینجا دستگاه دولت می‌تواند جواب دهد که انجام این کارها برای من ممکن است یا نیست، چه از لحاظ نیروی انسانی و چه از لحاظ بودجه، و می‌تواند بگوید که طبق امکانات انسانی و مالی خودمان برنامه‌ریزی خواهیم‌کرد. ما باید از روی وجدان و بی‌نظری و در عین حال با کمال شدت روشن کنیم که از دستگاه‌ها یا از افراد خودمان، از آموزگار و دبیر گرفته تا مراحل آموزش دانشگاهی، چه چیز می‌خواهیم و چه کاری را آنها قادر به انجامش هستند؟ در مقابل از آن دانش‌آموز کوچک، یعنی از طفل کودکستانی، تا دانشجوی آخر مراحل تحصیلی نیز چه می‌خواهیم؟ چه باید به آنها بدهیم و چه باید از آنها بخواهیم؟ در مقابل چیزی که از او می‌خواهیم، از لحاظ مادی و معنوی و از لحاظ وسایل، چه باید به او بدهیم؟ در اینجا تازه مسئله مسئولیت مطرح می‌شود.
بارها ضمن بازدید از نقاط مختلف دیده‌ایم که گرانبهاترین یا آخرین پدیده‌های علم و تکنولوژی را به عنوان نمونه برای من می‌آورند، ولی مطمئن هستم که یا در همان بازدید این دستگاه کار نمی‌کند، یا اگر کار کرد، دو روز بعد از اینکه پایم را از آن اتاق بیرون گذاشتم، آن دستگاه از کار می‌افتد. از این رو ظاهرسازی ما متأسفانه قدری زیاد است، این کارها باید موقوف شود.
صحبت از هیأت‌های امنا شد. بعضی از آنها اسامی بی مسمایی هستند، دانشگاه‌ها یا مسئولیت دارند یا ندارند، بعضی‌هایشان نیز دارای هیچ گونه حس آزادی و ابتکار نیستند، بعضی از آنها سرکش و به طور کلی غیر قابل کنترل هستند، ولی هیأت امنا مگر چند سال است که در ایران تشکیل شده؟ این یک چیز جدیدی است، ما نباید انتظار داشته‌باشیم که در همان سال اولی که این هیأت را تشکیل می‌دهیم، چیز فوق‌العاده‌ای باشد، اما مطلب صحیح این است که هیأت امنا از افرادی تشکیل شده که اغلب آنها کار شخصی خودشان، تمام وقتشان را می‌گیرد، یا اینکه در دو یا سه یا چهار دانشگاه عضویت دارند، با این وضع البته که به یک کار نمی‌رسند. به این جهت در تعیین اعضای هیأت امنا باید دقت شود که کسی انتخاب گردد که قادر به انجام کار باشد، و الا این هیأت اثر و فایده‌ای ندارد. آنها افراد بسیار خوب این مملکت هستند، افراد درجه یک این مملکت هستند، ولی می‌توانند در حکم عروسکی باشند، در آنجا بنشینند و سری تکان بدهند، و الا فرصت رسیدگی به کارها را نخواهندداشت.
درمورد احساس مسئولیت، چه در سطح آموزشی و چه در سطح ملی، این موضوع در تشکیلات حزب رستاخیز ملت ایران خودبه‌خود حل می‌شود و همانطور که در روز اول تأسیس حزب گفتم، کسی که مسئول نیست، از این دستگاه هم نباید انتظاری داشته‌باشد، اگر هم این تشکیلات را دوست ندارد و آن را نمی‌پسندد، بلافاصله ما پاسپورت مجانی در اختیارش می‌گذاریم تا به همان جهنم یا بهشتی که خودش فکر می‌کند برود.
موضوع دیگری را که در اینجا باید تذکر بدهم، مربوط به کنفرانس آموزشی نیست، مربوط به سال آینده هم نمی‌شود، بلکه مربوط به تمدن بزرگ است. ما باید بدانیم که تعداد بچه‌های عقب‌افتاده ما چقدر است و تعداد بچه‌های تیزهوش چقدر؟ هیچ وقت گزارشی در این زمینه از شما ندیده‌ام و آماری به من نداده‌اید. برای بچه‌های تیزهوش مسلماً باید کاری بکنیم و برای عقب‌افتادگان نیز همین‌طور. این را هم به شما بگویم که علت عمده عقب‌افتادگی در اثر سوء تغذیه است، که این امر بین روز تولد تا هجده‌ماهگی پیدا می‌شود. درمورد اجرای یک برنامه ملی بعدها دستور آن را خواهم‌داد. شاید هم خیلی زود این دستور صادر شود، به خاطر اینکه ما نباید منتظر باشیم تا به مرحله حادی برسیم و آن وقت جلو عقب‌افتادگی بچه‌های خودمان را بگیریم. هر وقت میسر شد، ما این کار را خواهیم‌کرد. همانطور که گفته‌ایم، باید به بچه‌ها در مدارسمان شیر و شیرینی یا سایر چیزهایی که از لحاظ پروتئین غنی است، داده شود. اجرای یک برنامه ملی در این مورد توسط حزب و دستگاه‌های اجتماعی و خیریه و غیره خیلی آسان است.
باید تحقیق کنیم که کدام خانواده ایرانی طفل یک روزه تا هجده ماهه‌اش به قدر کافی غذا و مواد پروتئینی و چیزهای لازم را ندارد. باید صورتش برسد و دولت در این زمینه اقدام کند. این موضوع به مراتب از بعضی کارها که ما می‌کنیم، مهم‌تر است، تا در آینده تعداد بچه‌های عقب‌افتاده این مملکت به حداقل برسد. ما از روز تولد باید در این مورد توجه بکنیم، بعد باید به کودکستان‌ها توجه بیشتری بنماییم، همانطور است موضوع تغذیه، تحصیلات رایگان نیز مطرح است، بعضی‌ها می‌گویند هر مملکتی که پول دارد، اصلاً ممکن است پولش را بین مردم پخش کند تا بتوانند غذایشان را بخورند و تحصیلشان را بکنند، ولی از لحاظ عدالت اجتماعی چی؟ ما که در ایران با انقلابمان از لحاظ عدالت اجتماعی آن همه کارها را درمورد کشاورزان، کارگران، و سایرین کرده‌ایم و هزینه زندگی و همچنین تورم را طوری کنترل نموده‌ایم که در دنیا بی‌سابقه است، آیا اینها اسمش چیست؟
اگر عدالت اجتماعی نیست، پس چیست؟ یک دانشجو حالا در حزب رستاخیز ملت ایران باید یک فرد صد درصد میهن‌پرست باشد. ما به طور کلی می‌گوییم که هر کس در هر مملکتی که به دنیا آمده، باید نسبت به وطنش علاقمند باشد. بعد از جنگ جهانی دوم، ما دیدیم که در بسیاری از موارد، موضوع وطن و پرچم اهمیتش رفته‌رفته کم می‌شد، به جای میهن و پرچم متوسل به بعضی افکار عجیب می‌شدند که جنبه منفی و مخرب داشت. یا متوسل به مواد مخدر، بیماری، بیکارگی، تنبلی، گدایی، دریوزگی و سایر چیزهایی از این قبیل می‌شدند، اما در جاهایی که این جریانات پیش آمده، نتایجش چه بوده؟ آن ممالک یا از بین رفتند، یا در حال از بین رفتن هستند، به طوری که اگر نتوانند خودشان را کنترل کنند، مسلماً از بین خواهندرفت، ولی در ایران همه کارهایی که ما می‌کنیم، کارهای سازندگی است، مثبت است، انقلابی است، عمیق است. موضوع فراگرفتن معلومات کافی به منظور به انجام رساندن برنامه‌های آینده، برای ما از اهمّ مطالب است. اگر ما نتوانیم ایرانی را برای کاری که در آینده در انتظار او است از لحاظ علمی و فنی آماده نماییم، به هدف خود نخواهیم رسید و این حیف است، در این صورت ما در آینده آدمی که قادر به انجام کار باشد، نخواهیم داشت و این امر حقیقتاً حیف است. پس برای اینکه اقدامات انقلابی ایران که مانند سحر و جادو به مرحله عمل درمی‌آید، بعدها نیز عمق و ریشه داشته‌باشد و به وسیله اشخاص با استعداد و با لیاقت دنبال شود، باید به اهمیت آموزش و پرورش مملکت توجه داشت. منظور ما از کودکستان به بالا است، من درباره خانواده صحبت نمی‌کنم، در این مورد معیارهای دیگری را باید در نظر بگیریم، به ویژه حالا که می‌گوییم عقب‌ماندگی را نیز از بین خواهیم‌برد و تغذیه بچه یک روزه تا هجده ماهه را هم در نظر می‌گیریم.
باید معیار تحصیل در کودکستان، در دبستان، در دوره راهنمایی و بعد در دانشگاه‌ها تعیین شود که چه باید یاد گرفت و میزان آن چقدر است، تا از لحاظ عملی ما را به سطح ممالک پیشرفته تکنولوژیک برساند. هیچ چیز کمتر از این نمی‌تواند ما را قانع کند که همپای پیشرفته‌ترین ممالک با تکنیک و تکنولوژیک جهان نباشیم. معیار این چیزها را باید معین کنید. در یک کنفرانس نمی‌شود، بسیار خوب، ولی یک چیز دائمی است و آن این است که دولت باید پیوسته به وسیله دستگاه‌های خودش مراقب باشد که شاید این جریانات هر سال تغییر بکند، هر سال با پیشرفت تکنولوژی و احتیاجات مملکت وضع موجود تغییر خواهدکرد، مثلاً امسال فشار می‌آوریم روی صنایع ذوب‌آهن، دولت بلافاصله باید آن را به دستگاه‌های آموزشی‌اش منعکس بکند. فرض کنید اگر ما بیست‌وپنج‌میلیون تن آهک در این مملکت تولید کنیم، دولت باید افراد معینی را در آن رشته تربیت نماید. اگر مثلاً وارد فعالیت اتمیک شویم و بیست تا بیست‌وپنج‌هزار مگاوات انرژی تولید کنیم، این را هم باید عده‌ای راه ببرند. همچنین اگر آخرین نیروگاه اتمی پانزده سال دیگر باید ساخته‌شود، از حالا تا پانزده سال افراد لازم را باید تربیت کنید، بنابراین می‌خواهم دیگر کنفرانس ما فقط یک جریان عادی نباشد که سالی یک بار دور هم جمع بشویم و حرف‌هایی بزنیم و حرف‌های ما انتشار یابد، بعد سال دیگر باز دور هم جمع بشویم و ببینیم که آیا خبری شده یا نشده. به این ترتیب بعضی اوقات به جای آنکه جلو برویم، عقب‌تر می‌رویم. ما باید چیزهایی را بخواهیم که عملی است و خودمان هم قانع شویم که این چیزی را که می‌گوییم، فقط برای انتشار نیست، برای پشت ویترین گذاشتن نیست، بلکه یک کار عملی است که می‌شود آن را به مورد اجرا درآورد. پس خیلی دقت بکنید در گزارش نهایی که به من می‌دهید، چیزهایی در آن بگذارید که قابل اجرا باشد، تمام کارهایمان در عرض پنج سال یا شاید در عرض ده سال قابل اجرا باشد، همچنین آن چیزی را که امسال می‌گویید، برای سال دیگر قابل اجرا باشد و می‌توانید آن را تحویل بگیرید، اگر هم بازرسی کردید و نارسایی‌هایی دیدید، بتوانید بگویید که کدام فرد یا افرادی در این قسمت کوتاهی کرده‌اند و بتوانید انگشت روی آن بگذارید، و الا اگر یک برنامه ایده‌آلی را مطرح کنید، هیچ وقت نخواهیدتوانست مسئولیت‌های فردی را مشخص و تعیین نمایید.
در آمار و ارقامی که دادید راجع به بی‌سوادی، همان طور که گفتم سمپوزیومی تشکیل خواهدشد، به خصوص برای مبارزه با بی‌سوادی که این کار را ما خواهیم‌کرد و تا حدی مربوط به کنفرانس انقلاب آموزشی می‌شود، به همین جهت صحبت آن را می‌کنیم و تا این حد می‌توانم بگویم که هر تصمیمی در آنجا می‌گیریم، جنبه یک جهاد ملی عمیق‌تر و به مراتب شدیدتر از آن چیزی که تا به حال شده، خواهدداشت و باید در آن قسمت نیز موفق بشویم.
درمورد مطالبی که امروز اینجا عنوان شده، اگر بعضی‌ها فکر می‌کنند که مربوط به کار شخصی و فردی و یا دسته‌جمعی خودشان است، یا به دستگاه آنها ارتباط دارد، البته می‌توانند با کمال آزادی هر نظری که دارند در کمیسیون‌ها بگویند، ولی ناچار برای رفع معایب باید حداکثر تنقیداتی که ممکن است، بشود، منتها قضاوت نهایی درباره این مطالب که همه آنها به اطلاع من خواهدرسید، با خود من خواهدبود و با در نظر گرفتن تمام جوانب کار و تجربه و کارکشتگی که در زندگی دارم، می‌توانم تشخیص بدهم که از هر دستگاه و هر فردی چه کاری را می‌شود انتظار داشت و چه کاری را نمی‌شود انتظار داشت و چون حب و بغضی در کار نیست، از این رو قضاوت مسلماً عادلانه خواهدبود. فعلاً کمیسیون‌هایتان را تشکیل بدهید تا اولین گزارشی را که من باید به آن رسیدگی کنم، ببینم چیست. فکر می‌کنم حالا که اواسط کار کنفرانس است، وقت داشته‌باشید که تا آخر کنفرانس یک گزارش کاملی فراهم کنید.
موضوع تأمین تغذیه بچه‌ها البته یک کار دولتی است، ولی نتیجه نهایی آن با آموزش و تربیت بچه‌ها ارتباط دارد.
درصد بودجه‌ای که برای آموزش و پرورش ایران در نظر گرفته‌شده، نسبت به ممالک دیگر بد نیست، ولی باید دید که از خرجی که می‌کنیم نتیجه می‌گیریم یا نه؟ وزیر آموزش و پرورش باید گزارش جداگانه‌ای بفرستد که دانشگاه‌های ما به نسبت دانشجو چقدر بودجه دارند، حتی نسبت به دانشگاه‌های امریکایی که خرجشان خیلی زیاد است؟ وقتی بین دانشگاه‌های خودمان و بعضی از دانشگاه‌های امریکایی مقایسه به عمل آمد، متأسفانه معلوم شد که هزینه یک دانشجو در سطح دانشگاه، بعضی اوقات بیشتر است، اما در سطح مملکت تعداد مدرسه به اندازه کافی داریم، ولی آموزگار و معلم به اندازه کافی نداریم.