انوری (مقطعات)/خداوندا تو میدانی که بنده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | انوری (مقطعات) (خداوندا تو میدانی که بنده) از انوری |
' |
خداوندا تو میدانی که بنده | نیارد هیچ زحمت تا تواند | |
ولیکن چون به چیزی حاجت افتد | ز گیتی مرجع دیگر نداند | |
نیابد همتش از نفس رخصت | که از کس جز شما چیزی ستاند | |
نه آن دامن کشیدست از تکبر | که گردون گرد منت برفشاند | |
کم از بیتی بود وا و با | که گر امروز بر افلاک خواند | |
بحمدا به اقبال خداوند | که بختش هرچه باید میچشاند | |
فذلک چون تو کردی عزم جنبش | قرار کارها چونین نماند | |
اگرچه راتب معهود بنده | اجل معتمد هر مه رساند | |
تو آنی کز جفا و جور گردون | به یک صولت دلت بازش رهاند | |
بمان در نعمت و شادی همه عمر | که آن نعمت بدین نعمت بماند |