تفاوت میان نسخههای «الگو:نوشتار برگزیده»
(اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام) |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<onlyinclude> | <onlyinclude> | ||
* | * | ||
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:CinemaRexInferno28Amordad.mp4|thumb|left|220px|آتش زدن سینما رکس آبادان]] |
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:ConfederationLeaderKhomeini1352.jpg|thumb|left|220px|روح الله خمینی آتش زننده سینما رکس آبادان]] |
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:Khamenei1357.jpg|thumb|left|160px|سید علی خامنهای ۲۵۳۷ شاهنشاهی]] |
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:KhameneniiBahman1357.jpg|thumb|left|160px|خامنهای به مقام و پست میرسد]] |
− | [[پرونده: | + | [[پرونده:Takbalizadeh.jpg|thumb|left|160px|حسین تکبعلیزاده]] |
+ | [[پرونده:Ettelaat13570529b.pdf|thumb|left|160px|روزنامه اطلاعات روز یکشنبه ۲۹ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی ویژه آتش زدن سینما رکس آبادان]] | ||
− | '''[[ | + | '''[[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷]]'''- بیست و هشتم امرداد ماه روز سرنوشت سازی است. روز ۲۸ امرداد ماه چرخشگاهی (نقطه عطفی) در تاریخ ایران شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ خورشیدی تازی محمد مصدق نخست وزیر قلابی از سوی مردم ایران در رستاخیز ملی دستگیر شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ خورشیدی تازی به دستور خمینی سینما رکس آبادان و ۲۷ سینمای دیگر کشور از سوی مصدقچیان و اسلامیون آتش زده شد. در آتش زدن سینما رکس آبادان ۴۳۳ تن زنده زنده سوختند. شمار زیاد کشته شدگان در این رویداد دهشتناک سبب ناآرامیها در آبادان و دیگر شهرهای ایران شد. |
− | + | روز ۲۸ امرداد ماه سالروز [[روز رستاخیز ملت ایران|رستاخیز ملت ایران]] بود. در روز ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه مطبوعاتی درباره این روز سخنانی ایراد کردند که محمد مصدق برنامه این را داشت که حکومت مشروطه ایران را براندازد و با یاری شوروی یک جمهوری خلقی در ایران به راه اندازد. با آتش زدن سینماها مصدقچیان و اسلامیون آنچه را که محمد مصدق بیست و پنج سال پیشتر نتوانست به انجام رساند، تلاش کردند که نیرنگ اهریمنی را از سربگیرند. از زمان آتش زدن سینما رکس آبادان که در آن ۴۳۳ ایرانی را زنده زنده سوزاندند، این زنجیر جهمنی کشتن ایرانیان تا به امروز ادامه دارد. | |
− | + | هر ایرانی تا روزی که جان در بدن دارد این فاجعه دهشتناک را از یاد نخواهد برد. فراموش نکنیم که ۲۷ سینمای دیگر در روز ۲۸ امرداد ماه به آتش کشیده شدند. در این آتش زدنها بسیار کشته شدند. در آتش زدن سینما آریای مشهد سه تن در آتش سوختند. در آتشزدن سینما آریای مشهد، مصدقچیان و اسلامیون در ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد ۲۰ لیتر بنزین از راه در خروجی شیبدار درون سینما ریختند و آن را آتش زدند. نظافتچی و دوچرخه پاهای سینما که شبها در سینما میخوابیدند، محمد مهربان ۲۰ ساله، غلام ۲۴ ساله و جواد ۲۸ ساله زنده زنده سوختند. سرایدار سینما به نام قربان دلشادفر ۳۵ ساله دچار سوختگی سختی شد و به بیمارستان برده شد. سه تن از مامورین آتش نشانی به نامهای شجاعی رییس آتش نشانی، ملکوتی جعفر اسرمی و اسدالله زاده برای خاموش کردن شعلههای به آسمان کشیده شده آتش دچار سوختگی شدید شدند. | |
− | + | آتش زدن سینما رکس آبادان یکی از بیست و هشت سینمای آتش زده شده کشور در روز ۲۸ امرداد ماه بود. نام دیگر سینماها چنین است: ۱- سینما ستاره سمنان ۲- شکستن شیشههای سینما میامی و سینما مراد در میدان شهناز ۳- سینما پرسیا شیراز ۴- سینما پارامونت شیراز ۵- سینما کریستال رضاییه ۶- سینما مهتاب شیراز ۷- سینما شهرنمایش بندرعباس ۸- سینمای الیگودرز ۹- سینما سیلوانا میدان ژاله ۱۰ سینما هما در همدان ۱۱- سینما آریا تبریز ۱۲- سینما شهرفرنگ تبریز ۱۳- سینما نپتون تهران خیابان دماوند ۱۴- سینما آسیا مشهد ۱۵- شکستن شیشههای سینماها در اردبیل ۱۶- شکستن شیشههای سینماها در قزوین ۱۷- شکستن شیشههای سینماها در بهبهان ۱۸- شکستن شیشههای سینماها در مشهد ۱۹- سینما پارامونت تهران ۲۰- سینما دیاموند تهران ۲۱- سینما رادیوسیتی تهران ۲۲- سینما متروپل تهران ۲۳ - سینما آستارا تهران ۲۴- سینما ماژستیک تهران ۲۵ - سینما شهرفرنگ تهران ۲۶- سینما آتلانتیک تهران ۲۷- سینما آپادانا شیراز | |
− | + | فاجعه به آتش زدن سینماها محدود نبود، رستورانهای بسیار، بانکها، کارخانهها، انبارها، و بسیاری از جاهای دیگر را مصدقچیان جبهه ملی و اسلامیون به آتش کشیدند. خمینی در نخستین واکنش خود به آتشزدن سینما رکس آبادان از "انقلاب رهایی بخش اسلامی" گفت که نشانه آغاز تظاهرات برای سرنگونی شاهنشاهی مشروطه ایران بود. | |
− | + | پس از خاموش کردن آتش سیاوش امینی آل آقا برای بررسی آتشسوزی به سینما رکس رفت. سینما رکس در بالکن یک پاساژ بزرگ چهارگوش بود که شمار زیادی فروشگاههای لوکس فروشی در آن قرارداشت. ساختمان سینما از چهار سو به کوچه و خیابان میخورد و از بالا به هیچ ساختمان دیگر راه نداشت. در اصلی سینما در خیابان شهرداری باز میشد. ورودی سینما رکس یکی از مغازههای همکف پاساژ بود که در آن گیشه فروش بلیت ساخته شده بود. مردم پس از خرید بلیت از گیشه و کنترل بلیتشان از سوی مامور کنترل بلیت، از همان جا، از راه پلکانی به راهروی بالا میرفتند و وارد سالن نمایش میشدند. راهروی در بالا به فرم '''<big>L</big>''' بود و چند نیمکت در آن قرارداشت. در همان راستای پلکان، دو در به سالن نمایش باز میشد و دیوار دیگری که بخش عقب سالن را تشکیل میداد، دری کوچک برای رفتن به اتاقک آپارات باز میشد. هر سه در در راهروهایی که به فرم '''<big>L</big>''' بود باز و بسته میشدند. افزون بر در اصلی سینما، در خروج اضطراری سینما نیز وجود داشت که در کوچکی بود که به وسیله پلکان به کوچه و خیابان وصل میشد و پشت پاساژ و سینما قرار داشت و بیشتر قفل بود و از آن استفاده نمیشد. سالن نمایش به وسیله چند کولر بزرگ آبی و چند کولر گازی خنک میشد. به سبب گرمای آبادان بخشی از دیوار داخل سالن با چوب آراسته شده بود و بخشی با یونیلیت بود که از رخنه هوای گرم به داخل سالن جلوگیری میکرد. مدیر سینما یکی از کارمندان شرکت ملی نفت ایران بود که تنها به حسابرسی و درآمد و هزینههای سینما میپرداخت و روزانه شاید یک یا دو ساعت به سینما میآمد. سینما رکس در مرکز شهر آبادان قرارداشت و دارنده (صاحب) آن در تهران زندگی میکرد. | |
− | + | سیاوش امینی کارشناس خرابکاری در راهروی پایینی دو بطری نیمه شکسته پیدا کرد و گزارشی درباره یافتهها و تحقیقات خود نوشت که آتشسوزی بر پایه برنامهای حساب شده انجام یافته است و نخست درهای چوبی سالن نمایش به آتش کشیده شدهاند. حسین تکبعلیزاده که چندی پس از این فاجعه به عنوان عامل اصلی مورد سوءظن قرارگرفت، چند روزی در آبادان ماند و سپس به بندرعباس رفت. پس از سه ماه به آبادان بازگشت و به مادر و تنی چند از دوستانش گفت که "او سینما رکس را آتش زده است". مادر حسین برای دوستان و آشنایان گفت که پسرش سینما رکس را آتش زدهاست و در درازای چند روز اهالی شهر آبادان آگاه شدند که حسین تکبعلیزاده سینما رکس را آتش زدهاست. تکبعلیزاده سرانجام در آبان ماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد. | |
− | + | تکبعلیزاده چنین اعتراف میکند: من معتاد به هرویین بودم و هزینه اعتیاد خود را با فروش هرویین فراهم میکردم. در محلهای که زندگی میکردم با اصغر نوروزی آشنا شدم. اصغر مرا باخود به مسجد و جلسات دعا و ثنا برد. دوستان نوین به من گفتند که تو میبایست ترک اعتیاد کنی. در بیمارستانی در اصفهان که آنها مرا فرستادند، ترک اعتیاد کردم و دوباره به آبادان بازگشتم. در مسجد با فرجالله بذرکار و برادرانش فلاح و یدالله آشنا شدم. ما همواره به مرز عراق رفت و آمد میکردیم و کتابها و نوارهای خمینی را به آبادان میآوردیم. پس از زمانی، دیگر نمیخواستم که این کار را انجام دهم زیرا که من آن را بیهوده میدانستم. پس به اصفهان رفتم تا دوباره با فروش مواد مخدر پول دربیاورم. پس از زمانی برآن شدم که دوباره به آبادان بازگردم. نیمروز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ فرجالله و فلاح و یدالله را دیدم، میخواستیم که در این روز سینما آتش بزنیم برای این کار چهار شیشه تینر خریدیم و به سینما سهیلا رفتیم. آنجا تینرها را روی زمین راهروی ورودی سینما ریختیم، ولی چند تن وارد سینما شدند و ما وادار شدیم که صبر کنیم تا آنها به داخل سینما بروند. زمانی که خواستیم که تینرهای را آتش بزنیم دیگر پریده و اثر خود را از دست داده بودند. از سینما سهیلا بیرون آمدیم بدون اینکه آتشی براه انداخته باشیم. ساعت ۸ شامگاه پس از اینکه کباب خوردیم، به بازار رفتیم و روغن و تینر خریدیم که مخلوط آن قابلیت آتشگرفتن زیادی داشت. با تاکسی به سینما سهیلا رفتیم ولی درهای سینما بسته بود. پیاده به سوی مرکز شهر آبادان راه افتادیم و به سینما رکس رسیدیم و سینما را آتش زدیم. | |
− | + | عامل آتشسوزی پیدا شد و بایستی دادگاهی برای محاکمه وی برگزار میشد، ولی در دادگستری آبادان پرونده بلوکه شد و به جریان انداخته نشد. نخستوزیر شریف امامی که دولت آشتی ملی را تشکیل داده بود، در بلوایی که در ایران پیدا شده بود، دنباله دادگاه سینما رکس را نگرفت. تیمسار ناصر مقدم که خرداد ۱۳۵۷ رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور شده بود از چاپ نتایج بدست آمده بازجوییها و تحقیقات پلیس جلوگیری کرد زیرا که سرنخ این فاجعه به برخی از روحانیون میرسید. دولت باور داشت که اگر تحقیقات پلیس چاپ بشود و به آگاهی همگان برسد که روحانیون در آن دست داشتهاند به سیاست آشتی ملی برای آرام کردن کشور آسیب خواهدرساند. | |
+ | |||
+ | حسین تکبعلیزاده ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد در روزی که شورش به انجام رسید و درهای همه زندانها گشوده شد. تکبعلیزاده نخست به اسپهان و سپس به تهران رفت تا خود را به خمینی به عنوان عامل آتشزدن سینما رکس معرفی کند. از آن روی که هیاهو و جمعیت بسیاری دور و بر خمینی بودند، او را به داخل راه ندادند. تکبعلیزاده رهسپار اسپهان شد و خواست که به آبادان بازگردد. در راه اندیمشک مجله "جوانان" را خرید و عکس خود را روی جلد دید با زیر عنوان "قاتل ساواک از زندان فرارکرد." تکبعلیزاده در آبادان به دیدار نماینده مجلس شورای ملی "رشیدیان" رفت و خود را معرفی کرد. رشیدیان به تکبعلیزاده گفت که به خانه برود و نزد مادرش بماند. تکبعلیزاده میخواست که بداند که آیا او آزاد است یا نه؟ به همین دلیل تکبعلیزاده به کمیته ۴۸ و سپس نزد فرماندار آبادان کیاوش رفت. کیاوش، تکبعلیزاده را نزد هاشم صباغیان وزیر کشور جمهوری اسلامی فرستاد. صباغیان به تکبعلیزاده گفت که بهتر است که وی به آبادان برگردد تا مسله با مهدی بازرگان نخستوزیر درمیان گذاشته شود. تکبعلیزاده به آبادان بازگشت و از صباغیان خبری نشد. | ||
+ | |||
+ | تکبعلیزاده نامهای به مجله "جوانان " نوشت: "من یادآوری میکنم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، من به عنوان مبارز میخواستم به فلسطین بروم ولی آنچه را که شماها با من کردهاید، زندگی مرا نابود ساخته است. اکنون من میباید صبر کنم تا ببینم بر سر من چه خواهد آمد..." باز هم اتفاقی نیافتاد. این بار تکبعلیزاده با آیتالله خادمی و طاهری تماس گرفت. هر دو آیتالله از این که در فاجعه آتشسوزی سینما رکس دخالت کنند سر باز زدند. تکبعلیزاده پس از اینکه از هیچ کس پاسخی نشنید، برآن شد که به قم رفته و به دیدار خمینی برود. دفتر خمینی درخواست تکبعلیزاده را رد کرد. سرانجام تکبعلیزاده نامهای به دفتر خمینی نوشت و درخواست ملاقات با خمینی را کرد. در این نامه تکبعلیزاده چنین نوشت: من حسین تکبعلیزاده یکی از مبارزین اسلام هستم. من بیگناه هستم و در اثر یک توطئه، متهم شدهام که آتشسوزی سینما رکس را انجام دادهام. عکس من در مجله جوانان چاپ شدهاست. اکنون با یاری خداوند و برپا خاستن ملت، شاه سرنگون شد و اسلام چهره واقعی خود را نشان داده است و عدالت و دادگستری همه جا را پرکرده است. من هم امیدوارم که حق پیروز شود. من از سوی "جامعه روحانیت مبارز" برای این ماموریت فجیع برگزیده شدم و اکنون پس از تغییر رژیم پیروزمندانه به عنوان مامور ساواک شناخته شدهام. پس از این اتهام که من ساواکی هستم، کار پیدا نمیکنم، من دیگر درآمدی برای پرداخت هزینههای زندگیام ندارم. مرا به مسجد راه نمیدهند که وعظهای حکیمانه آیتاللهها را گوش بدهم. من از رهبر حکیم و پدر مهربان خود درخواست میکنم که به مسله من هرچه زودتر رسیدگی شود. | ||
+ | |||
+ | پاسخ دفتر خمینی به تکبعلیزاده چنین بود: بسمالله الرحمن الرحیم، بروید به نزد حجتالاسلام جامی، او عضو "جامعه روحانیت مبارز" است و مسولیت جامعه در آبادان را بر عهده دارد. اطمینان داشته باشید که اگر شما آلوده این گناهی که درباره آن صحبت میکنید، نباشید، عدالت الهی شما را نجات خواهد داد. | ||
+ | |||
+ | تکبعلیزاده به آبادان بازگشت. در برابر خانه مادرش، پلیس انتظار وی را میکشید. حسین تکبعلیزاده دستگیر شد. | ||
+ | |||
+ | خانواده کشتهشدگان آتشزدن سینما رکس نیز به خمینی مراجعه کردند. ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ پدری که پنج فرزندش را در این فاجعه از دست داده بود، با خمینی دیدار کرد. در این دیدار این پدر، نامهای به خمینی داد که از سوی خانواده همه کشتهشدگان امضا شده بود. در این نامه خانواده کشتهشدگان درخواست کرده بودند که عاملان آتشزدن سینما رکس میباید که دستگیر و به جزایشان رسانده شوند. باز هم اتفاقی نیافتاد. | ||
+ | |||
+ | ۹ مهر ۱۳۵۸ گروهی دربرگیرنده بیست و پنج تن از خانوادههای کشتهشدگان در آتش به دیدار خمینی رفتند و دوباره درخواست کردند که دنباله کار آتشسوزی گرفته شود و روشن شود که چه کسانی سینما را آتش زدهاند. خمینی هیات را به خانههایشان بازگرداند. چند هفته پس از آن، دوباره هیات خانوادههای کشتهشدگان نزد خمینی رفتند، در این دیدار سرانجام خانوادهها توانستند که خمینی را وادار کنند که دادستان کل کشور آیتالله علی قدوسی را مامور رسیدگی به این کشتار نماید. ولی نشانی از پیگیری قضایی پدیدار نشد و مسله دوباره به خاموشی گرایید. خانواده کشتهشدگان چاره دیگری ندیدند و به دیدار شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر علی خامنهای رفتند. شیخ علی تهرانی گفت که وی آماده است دنباله کار کشتار سینما رکس را بگیرد، تنها اگر وی در نوشتهای برای این کار برگزیده شود. دوباره خبری نشد و نوشتاری برای مامور کردن شیخ علی تهرانی نیز صادر نشد. | ||
+ | |||
+ | ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ خانوادههای کشتهشدگان فاجعه سینما رکس، نامه سرگشادهای در یادبود از دسترفتگانشان نوشتند و در آن همگان را آگاه ساختند که آنها در برابر ساختمان دارایی آبادان بست خواهند نشست و اعتصاب غذا خواهند کرد. در این نامه یادآور شدند تا زمانی که دادگاه برای محاکمه قاتلین برگزار نشود، به اعتصاب غذای خود ادامه خواهند داد. درخواستهای خانوادههای قربانیشدگان در زیر آمده است: | ||
+ | :۱- دادگاه ویژهای میباید تشکیل شود و در آن دادگاه علنی همه شاهدها و متهمین آشکارا اقرار کنند. | ||
+ | :۲- همه نشستهای دادگاهها میباید زنده از تلویزیون و رادیو پخش شود. | ||
+ | |||
+ | دو روز پس از اینکه اعتصاب غدای خانواده کشتهشدگان آغاز شد، آیتالله آذری قمی آنها را "دشمنان انقلاب رهایی بخش اسلام" نامید. آیتالله قمی پلیسهایی که برای نگهبانی از خانوادههای داغدیده گمارده شده بودند را بازگرداند. دوازده روز پس از آغاز اعتصاب، کمیسیون ویژهای برای رسیدگی به پرونده سینما رکس تشکیل شد. رییس این کمیسیون دیدار و گفتگو با خانوادههای کشتهشدگان در سینما را رد کرد. خانوادههای کشتهشدگان به اعتصاب غذای خود ادامه دادند و کمیسیون و دستاندرکاران را متهم ساختند که آنها از محاکمه متهمین واقعی ترس دارند. | ||
+ | |||
+ | ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ چماقداران جمهوری اسلامی به خانوادههای کشتهشدگان در کوره آدمسوزی سینما رکس حمله کردند و کوشش کردند آنها را پراکندهسازند. اعتصاب کنندگان در برابر ساختمان دارایی برجای ماندند و مردم آبادان تا آنجا که میتوانستند به پشتیبانی آنان برخاستند. | ||
+ | |||
+ | کارمندان دادگستری اعلام داشتند که روشن است که چه کسانی آتشسوزی را به راه انداختهاند، تکبعلیزاده و دیگر دوستانش که در آتش سوختهاند! این اعلامیه برای خانوادههای کشتهشدگان کافی نبود، بلکه آنها میخواستند بدانند که چه کسانی در پشت پرده دستور انجام این کار را دادهاند. حسین تکبعلیزاده که از اعتصاب غذا و دیگر ماجراها آگاه شده بود، اعلام داشت که وی حقیقت را به جزییات خواهد گفت. دادستانی راه هر گونه تماس تکبعلیزاده را با خبرنگاران و مردم آبادان بریدند و کسی دیگر حق نداشت که با وی دیدار و گفتگویی داشته باشد. | ||
+ | |||
+ | ۱۱ امرداد ۱۳۵۹ پاسداران به خانوادههای کشتهشدگان که هنوز در اعتصاب غذا بودند حمله کردند. حجتالاسلام طباطبایی، دادستان قوانین اسلامی در آبادان دستور داد که همه اعتصاب کنندگان دستگیر شوند. خانوادههای کشتهشدگان دستگیر شدند و پاسداران آنها را به بیابانی بردند و در آنجا رها ساختند. این بار خانوادههای کشتهشدگان دستگیر شده تظاهراتی در آبادان سازمان دادند. پاسداران کوشش کردند که با پرتاب گازاشکآور تظاهرکنندگان را پراکندهسازند ولی در برابر سینما متروپل آبادان بسیاری از اهالی شهر برای پشتیبانی این تظاهرات نیز گردآمده بودند. میان پاسداران و اهالی شهر آبادان زد و خورد درگرفت. درخواست تظاهرکنندگان دسترسی همگان به پروندههای آتشسوزی سینما رکس بود. روز پسین (بعد) اهالی آبادان به سوی قبرستان شهر به راه افتادند و به تظاهرات در پهنه قبرستان پرداختند. ۲۷ امرداد در شب سالگرد آتشسوزی سینما رکس، اهالی آبادان در استادیوم "غلامرضا تختی" گردآمدند. ۲۸ امرداد در سالروز آتشسوزی سینما رکس، آخوندهای آبادان نیز تظاهراتی علیه تظاهرات مردم با شعار "امریکا دشمن ماست" به راه انداختند. در گوشه و کنار شهر شنیده میشد که آتش زدن سینما رکس کار خود روحانیون بوده است. بازرس دادستانی آقای صرافی که رسما برای روشن کردن آتش سوزی مامور شده بود اعلام داشت که آخوندها پرونده را بلوکه کردهاند و دست وی نیز کاری ساخته نیست. پس از آنکه صرافی چنین گفت از کار برکنار شد. دفتر دادستانی اسلامی در این روزها باز و دادستان آن زرگر نامی شد. زرگر زیر فشار ملایان وادار شد که "پیگیریها را در جهت درست بیاندازد". دادستان زرگر آن را نپذیرفت و کنارهگیری کرد. حجت الاسلام موسوی تبریزی خود دادستانی پرونده را بر عهده گرفت. موسوی تبریزی اعلام داشت که هر کسی که چیزی میداند، میباید به نزد وی آمده و همه چیز را برای وی بگوید. موسوی تبریزی به آگاهی رساند که وی دادگاه ویژهای برای محاکمه متهمین برپا خواهد کرد. | ||
+ | |||
+ | دادگاه ویژه محاکمه متهمین که رییس دادگاه و دادستانش خود آیتالله موسوی تبریزی بود تشکیل شد. نشستهای دادگاه در سالن سینما تاج که ویژه کارکنان صنعت نفت بود برگزار شد و بنا به درخواست و پافشاری مردم و خانوادههای قربانیان، محاکمه علنی و از رادیو و تلویزیون پخش شد. برای شرکت در جلسات باید پیشتر کارت ورودی ویژهای با فرتور و مشخصات کامل صادر میشد. نشستهای دادگاه یکسره از شبکه تلویزیونی آبادان پخش شد. بیست و پنج تن متهم به آتشزدن سینما رکس در دادگاه از کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور، شهربانی، آتشنشانی، سازمان آب، دارنده سینما و مدیر و کارمندان سینما رکس بودند | ||
+ | |||
+ | نخستین نشست دادگاه روز دوشنبه دوم شهریور ۱۳۵۹ برگزار شد. در آغاز موسوی تبریزی به عنوان دادستان در کیفر خواست خود، خواهان بالاترین مجازات یعنی به دار آویختن متهمان شد، سپس موسوی تبریزی این بار به عنوان رییس دادگاه حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول، را به جایگاه خواند. تکبعلیزاده پس از معرفی خود به روشن کردن چگونگی آتش زدن سینما پرداخت: | ||
+ | |||
+ | «من و فرجالله بذرکار و حیات در جلساتی که در مسجد قدس (فرحآباد سابق) با آقایان: | ||
+ | * محمد رشیدیان، که در آن زمان معلم قرآن بود و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس که پس از انقلاب اسلامی نماینده مجلس شورای اسلامی شد | ||
+ | * محمود ابوالپور، دانشجوی دانشگاه نفت آبادان و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس بود، که پس از انقلاب رییس آموزش و پرورش آبادان شد. | ||
+ | * عبدالله لرقبا عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس | ||
+ | |||
+ | داشتیم، صحبت میکردیم و قرار شد دست به کارهایی بزنیم چند جلسه هم در «سیک لین» به منزل رشیدیان رفتیم. چون ما با رژیم شاه مخالف بودیم، میبایست کارهایی میکردیم. به اتفاق فرجاللـه بذرکار و حیات، مدتی قبل از آتشسوزی سینما رکس با مقداری بنزین سوخت هواپیما که عبداللـه لرقبا برای ما تهیه کرده بود به محل دفتر حزب رستاخیز که از مدتها قبل تعطیل بود رفتیم و با شکستن پنجره دفتر حزب بنزین را به داخل آن ریختیم و آنجا را به آتش کشیدیم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسایل چندانی هم نداشت حریق زود خاموش گردید و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ایجاد نکرد. هیچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شدیم. بعد از این کار تصمیم گرفتیم کاری کنیم که سر و صدای زیادی به همراه داشته باشد. ما میخواستیم کاری کنیم که مردم به خیابانها کشیده شوند. تا آن موقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود. در جلساتی که مجددا در مسجد قدس با آقای رشیدیان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتیم، قرار بر این شد که در یکی از سینماهای آبادان حریق ایجاد کنیم. بار اول سینما سهیلا را انتخاب کردیم. بعد از ارزیابی از موقعیت آنجا به دلایل زیر نقشه خود را عملی ننمودیم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گریز به خیابانهای اطراف را داشت. و ثانیاً بوفه سینما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را میدیدند و در ضلع دیگر باجه فروش بلیت و مسئول ورود و کنترل بلیت به راحتی توقف ما را برای انجام کار میدیدند و در داخل سالن نمایش در حضور تماشاچیان نیز امکان ایجاد حریق نبود. زیرا با اولین شعله آتش همهی تماشاچیان متوجه میشدند و میتوانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بیرون سینما برسانند و حریق به موقع خاموش شود و ما هم دستگیر شویم. در نتیجه بدون اینکه کاری انجام گیرد، هر یک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهرا آنرا به صورت مواد خوردنی یا پسته و نوشابه در دست گرفته بودیم، در پایان فیلم از سینما خارج شدیم. بعد از این عدم موفقیت سینما رکس را ارزیابی کرده و تصمیم گرفتیم نقشه خود را در آنجا پیاده کنیم.» | ||
+ | |||
+ | «برنامه سینما رکس فیلم گوزنها بود. من و فرجالله بذرکار و حیات با شیشه و قوطی حاوی بنزین که هر کدام از ما آنها را در پاکت بزرگی گذاشته بودیم و از قبل عبداللـه لرقبا آنرا تهیه کرده بود، روانه سینما رکس شدیم. حیات رفت و از باجه فروش بلیت برای هر سه ما بلیت خرید و ما وارد سالن سینما شدیم و هر کدام روی یک صندلی نشستیم. هنوز نیمی از سانس اول نگذشته بود که من و فرجاللـه با فاصله کوتاهی از جایمان بلند شدیم و به طرف توالت رفتیم. در آنجا با هم صحبت کردیم. تماشاچیان غرق در تماشای فیلم بودند. در راهرو کسی نبود. (حسین هنگام تشریح این قسمت به شدت به گریه میافتد) ما بنزینها را روی درهایی که در راهرو قرار داشت و راه اصلی سالن بود ریختیم و خیلی سریع فرج درِ پشت سالن را به آتش کشید و من هم دو درِ دیگر را که در یک طرف سالن قرار داشت به آتش کشیدم. در اصلی سینما باز بود. موقعی که از پلکان پایین میآمدیم کسی متوجه ما نشد. ما خود را به خیابان رساندیم و من دیگر حیات را ندیدم». | ||
+ | |||
+ | موسوی تبریزی کارمندان سینما را به جایگاه شاهدان خواند. یکی از کارمندان گفت که در زمانی که سینما آتش گرفت وی بیرون از سینما بود و زمانی که متوجه شد که سینما میسوزد به داخل راهروی ورودی میرود. آنجا یکی از سرایداران را که زمینها را میشست دید. هر دو کوشش کردند که دستگاه خاموش کردن آتش را به راه بیاندازند ولی از آنجا که نمیدانستند چگونه از دستگاه استفاده کنند از پلهها پایین دویدند و از سینما بیرون رفتند. آپاراتچی و کارمند دیگر سینما در آتش سوختند. | ||
+ | |||
+ | حجتالاسلام موسوی تبریزی از سه پلیس و یک مامور آتش نشانی پرسش میکند. هر یک از آنان گفتند که کوشش کرده است که تماشاچیان را از آتش نجات دهند. سپس عبدالله لرقبا و محمود ابوالپور نیز شهادت میدهند. حجتالاسلام موسوی تبریزی، این دو را به عنوان دو مسلمان معتقد و پشتیبان انقلاب اسلامی و مبارز علیه رژیم شاه به دادگاه معرفی میکند. پس از این که این دو سوگند خوردند گفتههای تکبعلیزاده را تایید کردند. | ||
+ | |||
+ | در اینجا نوبت محمد رشیدیان که برنامهریز آتشزدن سینما رکس بود میباید شهادت میداد ولی حجتالاسلام موسوی تبریزی گفت که وی بسیار مشغول است و وقتی برای این کار ندارد و وی خود با محمد رشیدیان تلفنی گفتگو کردهاست و تصمیم گرفته است که نیازی به بودن رشیدیان در جلسه دادگاه نیست و اگر کسی پرسشی از رشیدیان دارد میتواند بعدا آن را با رشیدیان مطرح کند. چهارده دادگاه تشکیل شد که در آنها حسین تکبعلیزاده به اعترافاتش ادامه داد. | ||
+ | |||
+ | در درازای نشستهای دادگاه آشکار شد که محمد رشیدیان به همراهی محمد کیاوش که در آن زمان هر دو معلم مدرسه یادگیری قرآن بودند، و اکنون هر دو نماینده مجلس شورای اسلامی شده بودند برنامهریزان آتشزدن سینما رکس آبادان میباشند. همچنین روشن شد که محمد رشیدیان بنیانگذار کمیته انقلابی شماره ۴۸ بوده است. بازجوییها نشان دادند که رشیدیان، کیاوش و تکبعلیزاده در روز آتشزدن سینما رکس با یکدیگر تماس داشتهاند. همه کسانی که آتشزدن سینما رکس را برنامهریزی کرده بودند پس از پیروزی انقلاب اسلامی مقامهای مهمی را بدست آوردند، تنها حسین تکبعلیزاده که سینما را آتش زده بود چون به وی نسبت "ساواکی" داده بودند، دستخالی ماند. | ||
+ | |||
+ | حجتالاسلام موسوی تبریزی کوشش کرد که روشن کند که آیا درهای سینما از بیرون با زنجیر بسته شده بودند یا نه. در اینجا علی محمدی، فراش حسینیه اصفهانیها به جایگاه شاهدان خوانده شد. محمدی گفت که ژنرال رزمی درهای وروی سینما را با زنجیر بسته بود تا از خروج تماشاگران فیلم از سینما جلوگیری کند. محمدی افزود که وی میخواسته با خودروی خود درهای سینما را بشکند ولی پلیس به وی پروانه این کار را نداد. شاهد دیگری به نام شهناز قنبری که همراه با دو فرزندش در سینما بود شهادت محمدی را دروغ خواند. شهناز قنبری گفت که زمان کوتاهی پیش از آتشسوزی، وی دو فرزند خود را به دستشویی برد، در برابر دستشویی مرد دیگری در انتطار دو فرزندش ایستاده بود که بیرون بیایند. زمانی که آنها متوجه آتش شدند از پلهها پایین آمده و از در اصلی سینما بیرون رفتند. شهناز قنبری تاکید کرد که زنجیری بر در سینما ندیده است. دادستان کل پیشین آبادان صرافی نیز شهادت داد که وی بیدرنگ پس از اینکه از آتشزدن سینما رکس آگاهی یافته به سوی سینما شتافته و زنجیری به در ندیده است. مرد جوانی که در آغاز آتشزدن سینما رکس در دستشویی بوده است، پس از دیدن آتش از پنجره دستشویی خود را به پایین پرت میکند و پایش میشکند. این مرد جوان همچنین گفت که آتش در راهروی سینما پس از چند لحظه آنچنان نیرومند بود که هیچ یک از تماشاگران در سالن نمایش نتوانست به راهرو بیاید و خود را به اشکوب پایین برساند و جان خود را نجات بخشد. | ||
+ | |||
+ | در پایان نشستهای دادگاه حجتالاسلام موسوی تبریزی چگونگی آتشزدن سینما رکس را بیان کرد و مجرمها را نام برد. | ||
+ | |||
+ | محمد رشیدیان برنامهریز آتشزدن سینما رکس را بیگناه خواند زیرا که وی معلم قران بوده است، رشیدیان برنامه آتشزدن یک سینما را به سبب دینی با یکی از شاگردانش درمیان گذاشته بود. این شاگرد که نامش برده نشد، برنامه رشیدیان یعنی آتشزدن سینما را برای یک جاسوس ساواک گفته بود. مامور ساواک این برنامه را به اجرا درآورده است و سینما را با مردم آتشزده است تا بتواند رشیدیان را متهم کنند. نشستهای دادگاه نشان دادهاند که مامورین ساواک سبب آتشسوزی سینما رکس بودهاند. افزون بر این ژنرال رضا رزمی رییس شهربانی آبادان، مسول شمار زیاد کشتهشدگان است. چگونه حجتالاسلام موسوی تبریزی به این نتایج رسید، برای همه خانوادههای داغدیده شگفتآور بود و دادگاه را در بهت فرو برد. سیزده تن به اعدام محکوم شدند که شش تن از آنان در دادگاه بودند و حکم اعدام هفت تن دیگر در نبودنشان صادر شد. از این شش نفر اعدام شده تنها تکبعلیزاده با آتشزدن سینما ارتباط داشت، پنج تن دیگر هیچ ارتباطی با آتشزدن سینما رکس آبادان نداشتند: | ||
+ | |||
+ | ۱- '''حسین تکبعلی زاده''' - متهم اصلی ۲- '''ستوان منوچهر بهمنی''' - با اینکه در هنگام آتشزدن سینما رکس آبادان در مرخصی بود، برای یاری خود را به سینما رسانید. ۳- '''علی نادری''' - دارنده سینما رکس آبادان که بیش از پانزده سال بود که سینما را به شخص دیگری اجاره داده و خود در تهران زندگی میکرد. ۴- '''اسفندیار رمضانی''' - مدیر سینما رکس که به سبب کمبود ایمنی در سینما رکس و استخدام افراد ناآزموده اعدام گردید. ۵- '''فرج الله مجتهدی''' - کارمند ساده ساواک که کوتاه زمانی پیش از آتشزدن سینما رکس به آبادان جا به جا شده بود. موسوی تبریزی این جا به جایی را برای فراهم نمودن زمینه آتشزدن سینما خواند. ۶- '''سرهنگ سیاوش امینی آلاقا''' - رییس اداره اطلاعات شهربانی آبادان که متخصص ضدخرابکاری بود و دادگاه نتوانست کوچکترین پیوندی میان وی و آتشزدن سینما برقرار کند | ||
+ | |||
+ | دیگر محکوم شدگان به اعدام در نبودنشان: ۱- سرتیپ علی اصغر ودیعی رییس ساواک خوزستان ۲- سرتیپ رضا رزمی رییس شهربانیهای قم و آبادان ۳- سرهنگ محمدعلی امینی معاون فرمانداری نظامی و رییس پلیس آبادان ۴- اردشیر بیات رییس پلیس آبادان ۵- سعدی جلیل بابک اصفهانی عضو کمیته مشترک ضد خرابکاری و کارشناس تخریب و مواد انفجاری در کمیته مشترک ضد خرابکاری ۶- حسین ناصری معروف به عضدی معاون کمیته مشترک ضد خرابکاری ۷- نوذری معروف به رسولی بازجوی کمیته مشترک | ||
+ | |||
+ | محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا که از برنامهریزان آتشزدن سینما رکس بودند و بنزین هواپیما را آنها فراهم کردهبودند، و دو نفری بودند که هیچگاه رابطه خود را با حسین تکبعلیزاده انکار نکردند، و دو نفری که اعترافات تکبعلیزاده را در برابر دادگاه تایید کردند و از دیدگاه قانون از متهمین و همکاران تکبعلیزاده بودند، نه به عنوان مجرم، دادستان از آنها شکایت کرد، نه دستگیر شدند و نه مورد بازجویی و حکم دادگاه قرارگرفتند. زیرا محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا و رشیدیان از فعالان حسینیه اصفهانیها بودند. | ||
+ | |||
+ | [[آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷|آتش زدن سینما رکس را بخوانید. کشتار مردم ایران تحفه مزدوران استعمار، اسلامیون، کنفدراسیون دانشجویان در خارج از کشور و تروریستهای چپ و تروریستهای اسلامی را بخوانید و به آن پایان دهید]] | ||
</onlyinclude> | </onlyinclude> | ||
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] | [[رده:مشروطه:صفحه اصلی]] |
نسخهٔ ۱۰ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۱۲
آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷- بیست و هشتم امرداد ماه روز سرنوشت سازی است. روز ۲۸ امرداد ماه چرخشگاهی (نقطه عطفی) در تاریخ ایران شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ خورشیدی تازی محمد مصدق نخست وزیر قلابی از سوی مردم ایران در رستاخیز ملی دستگیر شد. در روز ۲۸ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی برابر با ۱۳۵۷ خورشیدی تازی به دستور خمینی سینما رکس آبادان و ۲۷ سینمای دیگر کشور از سوی مصدقچیان و اسلامیون آتش زده شد. در آتش زدن سینما رکس آبادان ۴۳۳ تن زنده زنده سوختند. شمار زیاد کشته شدگان در این رویداد دهشتناک سبب ناآرامیها در آبادان و دیگر شهرهای ایران شد.
روز ۲۸ امرداد ماه سالروز رستاخیز ملت ایران بود. در روز ۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی شاهنشاه آریامهر در مصاحبه مطبوعاتی درباره این روز سخنانی ایراد کردند که محمد مصدق برنامه این را داشت که حکومت مشروطه ایران را براندازد و با یاری شوروی یک جمهوری خلقی در ایران به راه اندازد. با آتش زدن سینماها مصدقچیان و اسلامیون آنچه را که محمد مصدق بیست و پنج سال پیشتر نتوانست به انجام رساند، تلاش کردند که نیرنگ اهریمنی را از سربگیرند. از زمان آتش زدن سینما رکس آبادان که در آن ۴۳۳ ایرانی را زنده زنده سوزاندند، این زنجیر جهمنی کشتن ایرانیان تا به امروز ادامه دارد.
هر ایرانی تا روزی که جان در بدن دارد این فاجعه دهشتناک را از یاد نخواهد برد. فراموش نکنیم که ۲۷ سینمای دیگر در روز ۲۸ امرداد ماه به آتش کشیده شدند. در این آتش زدنها بسیار کشته شدند. در آتش زدن سینما آریای مشهد سه تن در آتش سوختند. در آتشزدن سینما آریای مشهد، مصدقچیان و اسلامیون در ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد ۲۰ لیتر بنزین از راه در خروجی شیبدار درون سینما ریختند و آن را آتش زدند. نظافتچی و دوچرخه پاهای سینما که شبها در سینما میخوابیدند، محمد مهربان ۲۰ ساله، غلام ۲۴ ساله و جواد ۲۸ ساله زنده زنده سوختند. سرایدار سینما به نام قربان دلشادفر ۳۵ ساله دچار سوختگی سختی شد و به بیمارستان برده شد. سه تن از مامورین آتش نشانی به نامهای شجاعی رییس آتش نشانی، ملکوتی جعفر اسرمی و اسدالله زاده برای خاموش کردن شعلههای به آسمان کشیده شده آتش دچار سوختگی شدید شدند.
آتش زدن سینما رکس آبادان یکی از بیست و هشت سینمای آتش زده شده کشور در روز ۲۸ امرداد ماه بود. نام دیگر سینماها چنین است: ۱- سینما ستاره سمنان ۲- شکستن شیشههای سینما میامی و سینما مراد در میدان شهناز ۳- سینما پرسیا شیراز ۴- سینما پارامونت شیراز ۵- سینما کریستال رضاییه ۶- سینما مهتاب شیراز ۷- سینما شهرنمایش بندرعباس ۸- سینمای الیگودرز ۹- سینما سیلوانا میدان ژاله ۱۰ سینما هما در همدان ۱۱- سینما آریا تبریز ۱۲- سینما شهرفرنگ تبریز ۱۳- سینما نپتون تهران خیابان دماوند ۱۴- سینما آسیا مشهد ۱۵- شکستن شیشههای سینماها در اردبیل ۱۶- شکستن شیشههای سینماها در قزوین ۱۷- شکستن شیشههای سینماها در بهبهان ۱۸- شکستن شیشههای سینماها در مشهد ۱۹- سینما پارامونت تهران ۲۰- سینما دیاموند تهران ۲۱- سینما رادیوسیتی تهران ۲۲- سینما متروپل تهران ۲۳ - سینما آستارا تهران ۲۴- سینما ماژستیک تهران ۲۵ - سینما شهرفرنگ تهران ۲۶- سینما آتلانتیک تهران ۲۷- سینما آپادانا شیراز
فاجعه به آتش زدن سینماها محدود نبود، رستورانهای بسیار، بانکها، کارخانهها، انبارها، و بسیاری از جاهای دیگر را مصدقچیان جبهه ملی و اسلامیون به آتش کشیدند. خمینی در نخستین واکنش خود به آتشزدن سینما رکس آبادان از "انقلاب رهایی بخش اسلامی" گفت که نشانه آغاز تظاهرات برای سرنگونی شاهنشاهی مشروطه ایران بود.
پس از خاموش کردن آتش سیاوش امینی آل آقا برای بررسی آتشسوزی به سینما رکس رفت. سینما رکس در بالکن یک پاساژ بزرگ چهارگوش بود که شمار زیادی فروشگاههای لوکس فروشی در آن قرارداشت. ساختمان سینما از چهار سو به کوچه و خیابان میخورد و از بالا به هیچ ساختمان دیگر راه نداشت. در اصلی سینما در خیابان شهرداری باز میشد. ورودی سینما رکس یکی از مغازههای همکف پاساژ بود که در آن گیشه فروش بلیت ساخته شده بود. مردم پس از خرید بلیت از گیشه و کنترل بلیتشان از سوی مامور کنترل بلیت، از همان جا، از راه پلکانی به راهروی بالا میرفتند و وارد سالن نمایش میشدند. راهروی در بالا به فرم L بود و چند نیمکت در آن قرارداشت. در همان راستای پلکان، دو در به سالن نمایش باز میشد و دیوار دیگری که بخش عقب سالن را تشکیل میداد، دری کوچک برای رفتن به اتاقک آپارات باز میشد. هر سه در در راهروهایی که به فرم L بود باز و بسته میشدند. افزون بر در اصلی سینما، در خروج اضطراری سینما نیز وجود داشت که در کوچکی بود که به وسیله پلکان به کوچه و خیابان وصل میشد و پشت پاساژ و سینما قرار داشت و بیشتر قفل بود و از آن استفاده نمیشد. سالن نمایش به وسیله چند کولر بزرگ آبی و چند کولر گازی خنک میشد. به سبب گرمای آبادان بخشی از دیوار داخل سالن با چوب آراسته شده بود و بخشی با یونیلیت بود که از رخنه هوای گرم به داخل سالن جلوگیری میکرد. مدیر سینما یکی از کارمندان شرکت ملی نفت ایران بود که تنها به حسابرسی و درآمد و هزینههای سینما میپرداخت و روزانه شاید یک یا دو ساعت به سینما میآمد. سینما رکس در مرکز شهر آبادان قرارداشت و دارنده (صاحب) آن در تهران زندگی میکرد.
سیاوش امینی کارشناس خرابکاری در راهروی پایینی دو بطری نیمه شکسته پیدا کرد و گزارشی درباره یافتهها و تحقیقات خود نوشت که آتشسوزی بر پایه برنامهای حساب شده انجام یافته است و نخست درهای چوبی سالن نمایش به آتش کشیده شدهاند. حسین تکبعلیزاده که چندی پس از این فاجعه به عنوان عامل اصلی مورد سوءظن قرارگرفت، چند روزی در آبادان ماند و سپس به بندرعباس رفت. پس از سه ماه به آبادان بازگشت و به مادر و تنی چند از دوستانش گفت که "او سینما رکس را آتش زده است". مادر حسین برای دوستان و آشنایان گفت که پسرش سینما رکس را آتش زدهاست و در درازای چند روز اهالی شهر آبادان آگاه شدند که حسین تکبعلیزاده سینما رکس را آتش زدهاست. تکبعلیزاده سرانجام در آبان ماه ۱۳۵۷ دستگیر و زندانی شد.
تکبعلیزاده چنین اعتراف میکند: من معتاد به هرویین بودم و هزینه اعتیاد خود را با فروش هرویین فراهم میکردم. در محلهای که زندگی میکردم با اصغر نوروزی آشنا شدم. اصغر مرا باخود به مسجد و جلسات دعا و ثنا برد. دوستان نوین به من گفتند که تو میبایست ترک اعتیاد کنی. در بیمارستانی در اصفهان که آنها مرا فرستادند، ترک اعتیاد کردم و دوباره به آبادان بازگشتم. در مسجد با فرجالله بذرکار و برادرانش فلاح و یدالله آشنا شدم. ما همواره به مرز عراق رفت و آمد میکردیم و کتابها و نوارهای خمینی را به آبادان میآوردیم. پس از زمانی، دیگر نمیخواستم که این کار را انجام دهم زیرا که من آن را بیهوده میدانستم. پس به اصفهان رفتم تا دوباره با فروش مواد مخدر پول دربیاورم. پس از زمانی برآن شدم که دوباره به آبادان بازگردم. نیمروز ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ فرجالله و فلاح و یدالله را دیدم، میخواستیم که در این روز سینما آتش بزنیم برای این کار چهار شیشه تینر خریدیم و به سینما سهیلا رفتیم. آنجا تینرها را روی زمین راهروی ورودی سینما ریختیم، ولی چند تن وارد سینما شدند و ما وادار شدیم که صبر کنیم تا آنها به داخل سینما بروند. زمانی که خواستیم که تینرهای را آتش بزنیم دیگر پریده و اثر خود را از دست داده بودند. از سینما سهیلا بیرون آمدیم بدون اینکه آتشی براه انداخته باشیم. ساعت ۸ شامگاه پس از اینکه کباب خوردیم، به بازار رفتیم و روغن و تینر خریدیم که مخلوط آن قابلیت آتشگرفتن زیادی داشت. با تاکسی به سینما سهیلا رفتیم ولی درهای سینما بسته بود. پیاده به سوی مرکز شهر آبادان راه افتادیم و به سینما رکس رسیدیم و سینما را آتش زدیم.
عامل آتشسوزی پیدا شد و بایستی دادگاهی برای محاکمه وی برگزار میشد، ولی در دادگستری آبادان پرونده بلوکه شد و به جریان انداخته نشد. نخستوزیر شریف امامی که دولت آشتی ملی را تشکیل داده بود، در بلوایی که در ایران پیدا شده بود، دنباله دادگاه سینما رکس را نگرفت. تیمسار ناصر مقدم که خرداد ۱۳۵۷ رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور شده بود از چاپ نتایج بدست آمده بازجوییها و تحقیقات پلیس جلوگیری کرد زیرا که سرنخ این فاجعه به برخی از روحانیون میرسید. دولت باور داشت که اگر تحقیقات پلیس چاپ بشود و به آگاهی همگان برسد که روحانیون در آن دست داشتهاند به سیاست آشتی ملی برای آرام کردن کشور آسیب خواهدرساند.
حسین تکبعلیزاده ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد در روزی که شورش به انجام رسید و درهای همه زندانها گشوده شد. تکبعلیزاده نخست به اسپهان و سپس به تهران رفت تا خود را به خمینی به عنوان عامل آتشزدن سینما رکس معرفی کند. از آن روی که هیاهو و جمعیت بسیاری دور و بر خمینی بودند، او را به داخل راه ندادند. تکبعلیزاده رهسپار اسپهان شد و خواست که به آبادان بازگردد. در راه اندیمشک مجله "جوانان" را خرید و عکس خود را روی جلد دید با زیر عنوان "قاتل ساواک از زندان فرارکرد." تکبعلیزاده در آبادان به دیدار نماینده مجلس شورای ملی "رشیدیان" رفت و خود را معرفی کرد. رشیدیان به تکبعلیزاده گفت که به خانه برود و نزد مادرش بماند. تکبعلیزاده میخواست که بداند که آیا او آزاد است یا نه؟ به همین دلیل تکبعلیزاده به کمیته ۴۸ و سپس نزد فرماندار آبادان کیاوش رفت. کیاوش، تکبعلیزاده را نزد هاشم صباغیان وزیر کشور جمهوری اسلامی فرستاد. صباغیان به تکبعلیزاده گفت که بهتر است که وی به آبادان برگردد تا مسله با مهدی بازرگان نخستوزیر درمیان گذاشته شود. تکبعلیزاده به آبادان بازگشت و از صباغیان خبری نشد.
تکبعلیزاده نامهای به مجله "جوانان " نوشت: "من یادآوری میکنم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، من به عنوان مبارز میخواستم به فلسطین بروم ولی آنچه را که شماها با من کردهاید، زندگی مرا نابود ساخته است. اکنون من میباید صبر کنم تا ببینم بر سر من چه خواهد آمد..." باز هم اتفاقی نیافتاد. این بار تکبعلیزاده با آیتالله خادمی و طاهری تماس گرفت. هر دو آیتالله از این که در فاجعه آتشسوزی سینما رکس دخالت کنند سر باز زدند. تکبعلیزاده پس از اینکه از هیچ کس پاسخی نشنید، برآن شد که به قم رفته و به دیدار خمینی برود. دفتر خمینی درخواست تکبعلیزاده را رد کرد. سرانجام تکبعلیزاده نامهای به دفتر خمینی نوشت و درخواست ملاقات با خمینی را کرد. در این نامه تکبعلیزاده چنین نوشت: من حسین تکبعلیزاده یکی از مبارزین اسلام هستم. من بیگناه هستم و در اثر یک توطئه، متهم شدهام که آتشسوزی سینما رکس را انجام دادهام. عکس من در مجله جوانان چاپ شدهاست. اکنون با یاری خداوند و برپا خاستن ملت، شاه سرنگون شد و اسلام چهره واقعی خود را نشان داده است و عدالت و دادگستری همه جا را پرکرده است. من هم امیدوارم که حق پیروز شود. من از سوی "جامعه روحانیت مبارز" برای این ماموریت فجیع برگزیده شدم و اکنون پس از تغییر رژیم پیروزمندانه به عنوان مامور ساواک شناخته شدهام. پس از این اتهام که من ساواکی هستم، کار پیدا نمیکنم، من دیگر درآمدی برای پرداخت هزینههای زندگیام ندارم. مرا به مسجد راه نمیدهند که وعظهای حکیمانه آیتاللهها را گوش بدهم. من از رهبر حکیم و پدر مهربان خود درخواست میکنم که به مسله من هرچه زودتر رسیدگی شود.
پاسخ دفتر خمینی به تکبعلیزاده چنین بود: بسمالله الرحمن الرحیم، بروید به نزد حجتالاسلام جامی، او عضو "جامعه روحانیت مبارز" است و مسولیت جامعه در آبادان را بر عهده دارد. اطمینان داشته باشید که اگر شما آلوده این گناهی که درباره آن صحبت میکنید، نباشید، عدالت الهی شما را نجات خواهد داد.
تکبعلیزاده به آبادان بازگشت. در برابر خانه مادرش، پلیس انتظار وی را میکشید. حسین تکبعلیزاده دستگیر شد.
خانواده کشتهشدگان آتشزدن سینما رکس نیز به خمینی مراجعه کردند. ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ پدری که پنج فرزندش را در این فاجعه از دست داده بود، با خمینی دیدار کرد. در این دیدار این پدر، نامهای به خمینی داد که از سوی خانواده همه کشتهشدگان امضا شده بود. در این نامه خانواده کشتهشدگان درخواست کرده بودند که عاملان آتشزدن سینما رکس میباید که دستگیر و به جزایشان رسانده شوند. باز هم اتفاقی نیافتاد.
۹ مهر ۱۳۵۸ گروهی دربرگیرنده بیست و پنج تن از خانوادههای کشتهشدگان در آتش به دیدار خمینی رفتند و دوباره درخواست کردند که دنباله کار آتشسوزی گرفته شود و روشن شود که چه کسانی سینما را آتش زدهاند. خمینی هیات را به خانههایشان بازگرداند. چند هفته پس از آن، دوباره هیات خانوادههای کشتهشدگان نزد خمینی رفتند، در این دیدار سرانجام خانوادهها توانستند که خمینی را وادار کنند که دادستان کل کشور آیتالله علی قدوسی را مامور رسیدگی به این کشتار نماید. ولی نشانی از پیگیری قضایی پدیدار نشد و مسله دوباره به خاموشی گرایید. خانواده کشتهشدگان چاره دیگری ندیدند و به دیدار شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر علی خامنهای رفتند. شیخ علی تهرانی گفت که وی آماده است دنباله کار کشتار سینما رکس را بگیرد، تنها اگر وی در نوشتهای برای این کار برگزیده شود. دوباره خبری نشد و نوشتاری برای مامور کردن شیخ علی تهرانی نیز صادر نشد.
۲۹ فروردین ۱۳۵۹ خانوادههای کشتهشدگان فاجعه سینما رکس، نامه سرگشادهای در یادبود از دسترفتگانشان نوشتند و در آن همگان را آگاه ساختند که آنها در برابر ساختمان دارایی آبادان بست خواهند نشست و اعتصاب غذا خواهند کرد. در این نامه یادآور شدند تا زمانی که دادگاه برای محاکمه قاتلین برگزار نشود، به اعتصاب غذای خود ادامه خواهند داد. درخواستهای خانوادههای قربانیشدگان در زیر آمده است:
- ۱- دادگاه ویژهای میباید تشکیل شود و در آن دادگاه علنی همه شاهدها و متهمین آشکارا اقرار کنند.
- ۲- همه نشستهای دادگاهها میباید زنده از تلویزیون و رادیو پخش شود.
دو روز پس از اینکه اعتصاب غدای خانواده کشتهشدگان آغاز شد، آیتالله آذری قمی آنها را "دشمنان انقلاب رهایی بخش اسلام" نامید. آیتالله قمی پلیسهایی که برای نگهبانی از خانوادههای داغدیده گمارده شده بودند را بازگرداند. دوازده روز پس از آغاز اعتصاب، کمیسیون ویژهای برای رسیدگی به پرونده سینما رکس تشکیل شد. رییس این کمیسیون دیدار و گفتگو با خانوادههای کشتهشدگان در سینما را رد کرد. خانوادههای کشتهشدگان به اعتصاب غذای خود ادامه دادند و کمیسیون و دستاندرکاران را متهم ساختند که آنها از محاکمه متهمین واقعی ترس دارند.
۲۳ خرداد ۱۳۵۹ چماقداران جمهوری اسلامی به خانوادههای کشتهشدگان در کوره آدمسوزی سینما رکس حمله کردند و کوشش کردند آنها را پراکندهسازند. اعتصاب کنندگان در برابر ساختمان دارایی برجای ماندند و مردم آبادان تا آنجا که میتوانستند به پشتیبانی آنان برخاستند.
کارمندان دادگستری اعلام داشتند که روشن است که چه کسانی آتشسوزی را به راه انداختهاند، تکبعلیزاده و دیگر دوستانش که در آتش سوختهاند! این اعلامیه برای خانوادههای کشتهشدگان کافی نبود، بلکه آنها میخواستند بدانند که چه کسانی در پشت پرده دستور انجام این کار را دادهاند. حسین تکبعلیزاده که از اعتصاب غذا و دیگر ماجراها آگاه شده بود، اعلام داشت که وی حقیقت را به جزییات خواهد گفت. دادستانی راه هر گونه تماس تکبعلیزاده را با خبرنگاران و مردم آبادان بریدند و کسی دیگر حق نداشت که با وی دیدار و گفتگویی داشته باشد.
۱۱ امرداد ۱۳۵۹ پاسداران به خانوادههای کشتهشدگان که هنوز در اعتصاب غذا بودند حمله کردند. حجتالاسلام طباطبایی، دادستان قوانین اسلامی در آبادان دستور داد که همه اعتصاب کنندگان دستگیر شوند. خانوادههای کشتهشدگان دستگیر شدند و پاسداران آنها را به بیابانی بردند و در آنجا رها ساختند. این بار خانوادههای کشتهشدگان دستگیر شده تظاهراتی در آبادان سازمان دادند. پاسداران کوشش کردند که با پرتاب گازاشکآور تظاهرکنندگان را پراکندهسازند ولی در برابر سینما متروپل آبادان بسیاری از اهالی شهر برای پشتیبانی این تظاهرات نیز گردآمده بودند. میان پاسداران و اهالی شهر آبادان زد و خورد درگرفت. درخواست تظاهرکنندگان دسترسی همگان به پروندههای آتشسوزی سینما رکس بود. روز پسین (بعد) اهالی آبادان به سوی قبرستان شهر به راه افتادند و به تظاهرات در پهنه قبرستان پرداختند. ۲۷ امرداد در شب سالگرد آتشسوزی سینما رکس، اهالی آبادان در استادیوم "غلامرضا تختی" گردآمدند. ۲۸ امرداد در سالروز آتشسوزی سینما رکس، آخوندهای آبادان نیز تظاهراتی علیه تظاهرات مردم با شعار "امریکا دشمن ماست" به راه انداختند. در گوشه و کنار شهر شنیده میشد که آتش زدن سینما رکس کار خود روحانیون بوده است. بازرس دادستانی آقای صرافی که رسما برای روشن کردن آتش سوزی مامور شده بود اعلام داشت که آخوندها پرونده را بلوکه کردهاند و دست وی نیز کاری ساخته نیست. پس از آنکه صرافی چنین گفت از کار برکنار شد. دفتر دادستانی اسلامی در این روزها باز و دادستان آن زرگر نامی شد. زرگر زیر فشار ملایان وادار شد که "پیگیریها را در جهت درست بیاندازد". دادستان زرگر آن را نپذیرفت و کنارهگیری کرد. حجت الاسلام موسوی تبریزی خود دادستانی پرونده را بر عهده گرفت. موسوی تبریزی اعلام داشت که هر کسی که چیزی میداند، میباید به نزد وی آمده و همه چیز را برای وی بگوید. موسوی تبریزی به آگاهی رساند که وی دادگاه ویژهای برای محاکمه متهمین برپا خواهد کرد.
دادگاه ویژه محاکمه متهمین که رییس دادگاه و دادستانش خود آیتالله موسوی تبریزی بود تشکیل شد. نشستهای دادگاه در سالن سینما تاج که ویژه کارکنان صنعت نفت بود برگزار شد و بنا به درخواست و پافشاری مردم و خانوادههای قربانیان، محاکمه علنی و از رادیو و تلویزیون پخش شد. برای شرکت در جلسات باید پیشتر کارت ورودی ویژهای با فرتور و مشخصات کامل صادر میشد. نشستهای دادگاه یکسره از شبکه تلویزیونی آبادان پخش شد. بیست و پنج تن متهم به آتشزدن سینما رکس در دادگاه از کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور، شهربانی، آتشنشانی، سازمان آب، دارنده سینما و مدیر و کارمندان سینما رکس بودند
نخستین نشست دادگاه روز دوشنبه دوم شهریور ۱۳۵۹ برگزار شد. در آغاز موسوی تبریزی به عنوان دادستان در کیفر خواست خود، خواهان بالاترین مجازات یعنی به دار آویختن متهمان شد، سپس موسوی تبریزی این بار به عنوان رییس دادگاه حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول، را به جایگاه خواند. تکبعلیزاده پس از معرفی خود به روشن کردن چگونگی آتش زدن سینما پرداخت:
«من و فرجالله بذرکار و حیات در جلساتی که در مسجد قدس (فرحآباد سابق) با آقایان:
- محمد رشیدیان، که در آن زمان معلم قرآن بود و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس که پس از انقلاب اسلامی نماینده مجلس شورای اسلامی شد
- محمود ابوالپور، دانشجوی دانشگاه نفت آبادان و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس بود، که پس از انقلاب رییس آموزش و پرورش آبادان شد.
- عبدالله لرقبا عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان و از فعالان محافل مذهبی آبادان به ویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس
داشتیم، صحبت میکردیم و قرار شد دست به کارهایی بزنیم چند جلسه هم در «سیک لین» به منزل رشیدیان رفتیم. چون ما با رژیم شاه مخالف بودیم، میبایست کارهایی میکردیم. به اتفاق فرجاللـه بذرکار و حیات، مدتی قبل از آتشسوزی سینما رکس با مقداری بنزین سوخت هواپیما که عبداللـه لرقبا برای ما تهیه کرده بود به محل دفتر حزب رستاخیز که از مدتها قبل تعطیل بود رفتیم و با شکستن پنجره دفتر حزب بنزین را به داخل آن ریختیم و آنجا را به آتش کشیدیم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسایل چندانی هم نداشت حریق زود خاموش گردید و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ایجاد نکرد. هیچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شدیم. بعد از این کار تصمیم گرفتیم کاری کنیم که سر و صدای زیادی به همراه داشته باشد. ما میخواستیم کاری کنیم که مردم به خیابانها کشیده شوند. تا آن موقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود. در جلساتی که مجددا در مسجد قدس با آقای رشیدیان، ابوالپور و عبداللـه لرقبا داشتیم، قرار بر این شد که در یکی از سینماهای آبادان حریق ایجاد کنیم. بار اول سینما سهیلا را انتخاب کردیم. بعد از ارزیابی از موقعیت آنجا به دلایل زیر نقشه خود را عملی ننمودیم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گریز به خیابانهای اطراف را داشت. و ثانیاً بوفه سینما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را میدیدند و در ضلع دیگر باجه فروش بلیت و مسئول ورود و کنترل بلیت به راحتی توقف ما را برای انجام کار میدیدند و در داخل سالن نمایش در حضور تماشاچیان نیز امکان ایجاد حریق نبود. زیرا با اولین شعله آتش همهی تماشاچیان متوجه میشدند و میتوانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بیرون سینما برسانند و حریق به موقع خاموش شود و ما هم دستگیر شویم. در نتیجه بدون اینکه کاری انجام گیرد، هر یک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهرا آنرا به صورت مواد خوردنی یا پسته و نوشابه در دست گرفته بودیم، در پایان فیلم از سینما خارج شدیم. بعد از این عدم موفقیت سینما رکس را ارزیابی کرده و تصمیم گرفتیم نقشه خود را در آنجا پیاده کنیم.»
«برنامه سینما رکس فیلم گوزنها بود. من و فرجالله بذرکار و حیات با شیشه و قوطی حاوی بنزین که هر کدام از ما آنها را در پاکت بزرگی گذاشته بودیم و از قبل عبداللـه لرقبا آنرا تهیه کرده بود، روانه سینما رکس شدیم. حیات رفت و از باجه فروش بلیت برای هر سه ما بلیت خرید و ما وارد سالن سینما شدیم و هر کدام روی یک صندلی نشستیم. هنوز نیمی از سانس اول نگذشته بود که من و فرجاللـه با فاصله کوتاهی از جایمان بلند شدیم و به طرف توالت رفتیم. در آنجا با هم صحبت کردیم. تماشاچیان غرق در تماشای فیلم بودند. در راهرو کسی نبود. (حسین هنگام تشریح این قسمت به شدت به گریه میافتد) ما بنزینها را روی درهایی که در راهرو قرار داشت و راه اصلی سالن بود ریختیم و خیلی سریع فرج درِ پشت سالن را به آتش کشید و من هم دو درِ دیگر را که در یک طرف سالن قرار داشت به آتش کشیدم. در اصلی سینما باز بود. موقعی که از پلکان پایین میآمدیم کسی متوجه ما نشد. ما خود را به خیابان رساندیم و من دیگر حیات را ندیدم».
موسوی تبریزی کارمندان سینما را به جایگاه شاهدان خواند. یکی از کارمندان گفت که در زمانی که سینما آتش گرفت وی بیرون از سینما بود و زمانی که متوجه شد که سینما میسوزد به داخل راهروی ورودی میرود. آنجا یکی از سرایداران را که زمینها را میشست دید. هر دو کوشش کردند که دستگاه خاموش کردن آتش را به راه بیاندازند ولی از آنجا که نمیدانستند چگونه از دستگاه استفاده کنند از پلهها پایین دویدند و از سینما بیرون رفتند. آپاراتچی و کارمند دیگر سینما در آتش سوختند.
حجتالاسلام موسوی تبریزی از سه پلیس و یک مامور آتش نشانی پرسش میکند. هر یک از آنان گفتند که کوشش کرده است که تماشاچیان را از آتش نجات دهند. سپس عبدالله لرقبا و محمود ابوالپور نیز شهادت میدهند. حجتالاسلام موسوی تبریزی، این دو را به عنوان دو مسلمان معتقد و پشتیبان انقلاب اسلامی و مبارز علیه رژیم شاه به دادگاه معرفی میکند. پس از این که این دو سوگند خوردند گفتههای تکبعلیزاده را تایید کردند.
در اینجا نوبت محمد رشیدیان که برنامهریز آتشزدن سینما رکس بود میباید شهادت میداد ولی حجتالاسلام موسوی تبریزی گفت که وی بسیار مشغول است و وقتی برای این کار ندارد و وی خود با محمد رشیدیان تلفنی گفتگو کردهاست و تصمیم گرفته است که نیازی به بودن رشیدیان در جلسه دادگاه نیست و اگر کسی پرسشی از رشیدیان دارد میتواند بعدا آن را با رشیدیان مطرح کند. چهارده دادگاه تشکیل شد که در آنها حسین تکبعلیزاده به اعترافاتش ادامه داد.
در درازای نشستهای دادگاه آشکار شد که محمد رشیدیان به همراهی محمد کیاوش که در آن زمان هر دو معلم مدرسه یادگیری قرآن بودند، و اکنون هر دو نماینده مجلس شورای اسلامی شده بودند برنامهریزان آتشزدن سینما رکس آبادان میباشند. همچنین روشن شد که محمد رشیدیان بنیانگذار کمیته انقلابی شماره ۴۸ بوده است. بازجوییها نشان دادند که رشیدیان، کیاوش و تکبعلیزاده در روز آتشزدن سینما رکس با یکدیگر تماس داشتهاند. همه کسانی که آتشزدن سینما رکس را برنامهریزی کرده بودند پس از پیروزی انقلاب اسلامی مقامهای مهمی را بدست آوردند، تنها حسین تکبعلیزاده که سینما را آتش زده بود چون به وی نسبت "ساواکی" داده بودند، دستخالی ماند.
حجتالاسلام موسوی تبریزی کوشش کرد که روشن کند که آیا درهای سینما از بیرون با زنجیر بسته شده بودند یا نه. در اینجا علی محمدی، فراش حسینیه اصفهانیها به جایگاه شاهدان خوانده شد. محمدی گفت که ژنرال رزمی درهای وروی سینما را با زنجیر بسته بود تا از خروج تماشاگران فیلم از سینما جلوگیری کند. محمدی افزود که وی میخواسته با خودروی خود درهای سینما را بشکند ولی پلیس به وی پروانه این کار را نداد. شاهد دیگری به نام شهناز قنبری که همراه با دو فرزندش در سینما بود شهادت محمدی را دروغ خواند. شهناز قنبری گفت که زمان کوتاهی پیش از آتشسوزی، وی دو فرزند خود را به دستشویی برد، در برابر دستشویی مرد دیگری در انتطار دو فرزندش ایستاده بود که بیرون بیایند. زمانی که آنها متوجه آتش شدند از پلهها پایین آمده و از در اصلی سینما بیرون رفتند. شهناز قنبری تاکید کرد که زنجیری بر در سینما ندیده است. دادستان کل پیشین آبادان صرافی نیز شهادت داد که وی بیدرنگ پس از اینکه از آتشزدن سینما رکس آگاهی یافته به سوی سینما شتافته و زنجیری به در ندیده است. مرد جوانی که در آغاز آتشزدن سینما رکس در دستشویی بوده است، پس از دیدن آتش از پنجره دستشویی خود را به پایین پرت میکند و پایش میشکند. این مرد جوان همچنین گفت که آتش در راهروی سینما پس از چند لحظه آنچنان نیرومند بود که هیچ یک از تماشاگران در سالن نمایش نتوانست به راهرو بیاید و خود را به اشکوب پایین برساند و جان خود را نجات بخشد.
در پایان نشستهای دادگاه حجتالاسلام موسوی تبریزی چگونگی آتشزدن سینما رکس را بیان کرد و مجرمها را نام برد.
محمد رشیدیان برنامهریز آتشزدن سینما رکس را بیگناه خواند زیرا که وی معلم قران بوده است، رشیدیان برنامه آتشزدن یک سینما را به سبب دینی با یکی از شاگردانش درمیان گذاشته بود. این شاگرد که نامش برده نشد، برنامه رشیدیان یعنی آتشزدن سینما را برای یک جاسوس ساواک گفته بود. مامور ساواک این برنامه را به اجرا درآورده است و سینما را با مردم آتشزده است تا بتواند رشیدیان را متهم کنند. نشستهای دادگاه نشان دادهاند که مامورین ساواک سبب آتشسوزی سینما رکس بودهاند. افزون بر این ژنرال رضا رزمی رییس شهربانی آبادان، مسول شمار زیاد کشتهشدگان است. چگونه حجتالاسلام موسوی تبریزی به این نتایج رسید، برای همه خانوادههای داغدیده شگفتآور بود و دادگاه را در بهت فرو برد. سیزده تن به اعدام محکوم شدند که شش تن از آنان در دادگاه بودند و حکم اعدام هفت تن دیگر در نبودنشان صادر شد. از این شش نفر اعدام شده تنها تکبعلیزاده با آتشزدن سینما ارتباط داشت، پنج تن دیگر هیچ ارتباطی با آتشزدن سینما رکس آبادان نداشتند:
۱- حسین تکبعلی زاده - متهم اصلی ۲- ستوان منوچهر بهمنی - با اینکه در هنگام آتشزدن سینما رکس آبادان در مرخصی بود، برای یاری خود را به سینما رسانید. ۳- علی نادری - دارنده سینما رکس آبادان که بیش از پانزده سال بود که سینما را به شخص دیگری اجاره داده و خود در تهران زندگی میکرد. ۴- اسفندیار رمضانی - مدیر سینما رکس که به سبب کمبود ایمنی در سینما رکس و استخدام افراد ناآزموده اعدام گردید. ۵- فرج الله مجتهدی - کارمند ساده ساواک که کوتاه زمانی پیش از آتشزدن سینما رکس به آبادان جا به جا شده بود. موسوی تبریزی این جا به جایی را برای فراهم نمودن زمینه آتشزدن سینما خواند. ۶- سرهنگ سیاوش امینی آلاقا - رییس اداره اطلاعات شهربانی آبادان که متخصص ضدخرابکاری بود و دادگاه نتوانست کوچکترین پیوندی میان وی و آتشزدن سینما برقرار کند
دیگر محکوم شدگان به اعدام در نبودنشان: ۱- سرتیپ علی اصغر ودیعی رییس ساواک خوزستان ۲- سرتیپ رضا رزمی رییس شهربانیهای قم و آبادان ۳- سرهنگ محمدعلی امینی معاون فرمانداری نظامی و رییس پلیس آبادان ۴- اردشیر بیات رییس پلیس آبادان ۵- سعدی جلیل بابک اصفهانی عضو کمیته مشترک ضد خرابکاری و کارشناس تخریب و مواد انفجاری در کمیته مشترک ضد خرابکاری ۶- حسین ناصری معروف به عضدی معاون کمیته مشترک ضد خرابکاری ۷- نوذری معروف به رسولی بازجوی کمیته مشترک
محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا که از برنامهریزان آتشزدن سینما رکس بودند و بنزین هواپیما را آنها فراهم کردهبودند، و دو نفری بودند که هیچگاه رابطه خود را با حسین تکبعلیزاده انکار نکردند، و دو نفری که اعترافات تکبعلیزاده را در برابر دادگاه تایید کردند و از دیدگاه قانون از متهمین و همکاران تکبعلیزاده بودند، نه به عنوان مجرم، دادستان از آنها شکایت کرد، نه دستگیر شدند و نه مورد بازجویی و حکم دادگاه قرارگرفتند. زیرا محمود ابوالپور و عبدالله لرقبا و رشیدیان از فعالان حسینیه اصفهانیها بودند.