تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۲: خط ۲:
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:AmericanEmbassyOccupation13Aban1358a9.jpg|thumb|left|260px|]]
+
[[پرونده:CaucasusCampaignWWI1915.png|thumb|left|240px|جنگ جهانی اول در قفقاز و ایران ۱۹۱۴-۱۹۱۵]]
[[پرونده:AmericanEmbassyTehran1.jpg|thumb|left|260px|]]
+
[[پرونده:RussianHighCommand.jpeg|thumb|left|200px|تزار روسیه نیکلای دوم دشمن کشور ایران و مردم ایران که برای کندن بنیاد مشروطه و دست‌یابی به آب‌های گرم خلیج همیشگی فارس از کشتار مردم ایران و هیچ نیرنگی فروگذار نکرد با  وزیران و ژنرال‌هایش در هنگام جنگ جهانی اول]]
[[پرونده:AmericanEmbassyOccupation13Aban1358d.jpg|thumb|left|260px|]]
+
[[پرونده:AhmadShahCrowning.jpg|thumb|left|200px|تاجگذاری احمدشاه قاجار ۲۹ تیر ماه ۱۲۹۳]]
[[پرونده:Referendum11Azar1358b.jpg|thumb|left|260px|همه‌پرسی به اصطلاح قانون اساسی ۱۱ آذر ماه ۱۳۵۸]]
+
[[پرونده:SattarkhanSardarMelli4.jpg|thumb|left|200px|ستارخان سردار ملی ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ درگذشت]]
[[پرونده:BasijMachineGunTrainingAzar1358b.jpg|thumb|left|260px|بسیج اسلامی آموزش بکار بردن کلاشینکف، یوزی و کالیبر ۴۵ و نارنجک علیه مردم ایران می‌بیند]]
 
[[پرونده:TerrorShahriarShafiqParis16Azar1358.jpg|thumb|left|260px|ترور والاگهر شهریار شفیق پاریس  ۱۶ آذر ماه ۱۳۵۸]]
 
'''[[اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری نیرنگ سیاسی برای پیشگیری از فروپاشی انقلاب اسلامی ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸]]''' - روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۹۷ کوچی تازی، سی و نهمین سالگشت اشغال سفارت امریکا در تهران و گروگان گرفتن کارمندان سفارت برای چهار صد و چهل و چهار روز می‌باشد.  برای همگان اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارمندان آن سفارت در پیوند با بازپس دادن شاهنشاه به ایران جلوه داده شد. ولی پشت پرده حقیقت به گونه‌ای دیگر بود، و آن برگزاری همه‌پرسی برای به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی بود. در روز ۱۵ آذر ماه ۱۳۵۸ بی‌درنگ پس از برگزاری همه‌پرسی قانون اساسی بی سر و ته رژیم اسلامی مصوب مجلس خبرگان، چهار گام بنیادین برای استوار ساختن رژیم آخوندی برداشته شد. نخست خمینی دستور راه‌اندازی نیروهای بسیج را داد. راه‌اندازی نیروهای بسیج وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشور برای دفاع از تهدیدهای علیه جمهوری اسلامی از سوی مردم ایران برداشته شد.  استراتژی مهم این بود که با فرستادن کماندوهای قتل، رهبران نیروهای مقاومت را به قتل برسانند و یا در خیابان‌ها، بسیجیان مسلح مردم ایران را به گلوله ببندند. والاگهر شهریار شفیق نخستین قربانی این استراتژی بود. رژیم تهدیدهای علیه رژیم ولایت فقیه را به چهار دسته بخش کرد ۱- تهدید نرم ۲- تهدید نیمه سخت (جنبش‌های مردم ایران بدون سلاح گرم برای براندازی) ۳- تهدیدهای اقتصادی/سیاسی از درون و بیرون از کشور و ۴- تهدید سخت (جنبش‌های مسلحانه مردم ایران برای براندازی رژیم آخوندی). اکنون پس از نزدیک به چهل سال بسیج یکی از مخوف‌ترین سازمان‌های نظامی مدافع رژیم اسلامی در ایران است. دومین گام پس از رفراندوم به اصطلاح قانون اساسی، گسترش سپاه پاسداران بازوی مسلح حزب جمهوری اسلامی و قلع و قمع ارتش ایران بود. گام سوم، لایحه پاکسازی و ایجاد محیط مساعد برای رشد نهادهای انقلاب اسلامی در وزارتخانه‌ها، دانشگاه‌ها ، بانک‌ها، و موسسات و کمپانی‌های دولتی که پیشتر به تصویب شورای انقلاب اسلامی رسیده بود، از سوی سازمان امور اداری و استخدامی کشور به همه سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها فرستاده شد، همه میهن‌پرستان از همه سازمان‌ها بیرون انداخته شدند، بسیاری به زندان‌های مخوف رژیم اسلامی افکنده شدند و شمار بسیاری نیز اعدام شدند.
 
  
روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ کوچی تازی سفارت امریکا در تهران به دست گروهی تروریست آموزش یافته اشغال شد. باید دانست که در روز ۱۴ آبان ماه سفارت بریتانیا در تهران اشغال شد و از دولت بریتانیا خواسته شد که نخست وزیر پیشین شاپور بختیار را به ایران بازگرداند ولی در شگفتی بسیار اشغالگران سفارت بریتانیا در شامگاه ۱۴ آبان ماه از سفارت بیرون رفتند. در روز ۱۶ آبان ماه ۱۳۵۸ در نامه‌ای که به سفارت آلمان فدرال نوشته شده بود، هشدار داده شده بود که اگر هموندان کنفدراسیون دانشجویی که در زندان‌های آلمان هستند آزاد نشوند، سفارت آلمان اشغال خواهد شد. باید گفت که برنامه اشغال سفارتخانه در تهران برای چندین سفارتخانه غربی ریخته شده بود و درخواست‌ها از هر سفارتخانه با دیگری متفاوت بود.
+
'''[[انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان]]''' - برانگیزانده جنگ جهانی اول ترور ولیعهد اتریش - مجارستان فرانتس فردیناند در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ برابر با ۶ تیر ماه ۱۲۹۳ خورشیدی از سوی هم‌بندان گروه انقلابی ملادا بوسنا Melada Bosna یعنی بوسنی جوان بود. در این زمان اروپا با پیمان‌های میان کشورهای اروپایی به دو بلوک بخش شده بود. بلوک نخست روسیه، انگلستان و فرانسه بود که خود را آنتانت Entente = Allies می‌نامیدند و بلوک دوم که دربرگیرنده کشورهای آلمان، اتریش - مجارستان،  ایتالیا و عثمانی بود. پهنه اتریش - مجارستان دربرگیرنده اتریش امروزی، مجارستان، چک، اسلواکی، کرواسی و اسلوونیا بود. پس از این سوقصد، در روز ۲۳ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۳۱ تیر ماه ۱۲۹۳  دولت اتریش - مجارستان به سربستان التیماتوم داد، زیرا که در پس این ترور، تروریست‌های سربستان را می‌دانستند. انگلستان پیشنهاد کنفرانس بین‌المللی سفیران را داد. دولت آلمان پیشنهاد دیالوگ مستقیم میان اتریش و روسیه را داد، که با سربستان پیمان تحت‌الحمایگی بسته بود. بدون اینکه به این پیشنهادها شانسی بدهند، دولت اتریش در ۲۸ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۵ امرداد ماه ۱۲۹۳ خورشیدی به سربستان اعلان جنگ داد. دولت روسیه نیروی زمینی خود را به آماده باش درآورد. در ۳۱ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۸ امرداد ماه ۱۲۹۳ خورشیدی نیروی زمینی اتریش به حال آماده باش در آمد. دولت آلمان به دولت روسیه اعلام داشت که اگر دولت روسیه در ۱۲ ساعت آینده، آماده‌باش به نیروی زمینی را از میان برندارد، به معنای اعلان جنگ خواهد بود. افزون بر آن دولت آلمان هشدار داد که اگر جنگی میان آلمان و روسیه رخ دهد، دولت فرانسه می‌باید بی‌طرف بماند. پس از آنکه از دولت روسیه پاسخی نرسید، دولت آلمان در روز ۱ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۹ امرداد ماه ۱۲۹۳ به دولت روسیه اعلان جنگ داد. از آنجا که دولت فرانسه هشدار بی‌طرفی آلمان را بی‌جواب گذاشت، دولت آلمان در روز ۳ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۱۱ امرداد ماه ۱۲۹۳ به دولت فرانسه اعلان جنگ داد. هشدارهای جنگی مانند بهمن سنگینی و همانند تارهای عنکبوت به یکدیگر تنیده شدند. در روز ۱۳ امرداد ماه دولت انگلیس به دولت آلمان، و ۳۱ امرداد ژاپن به آلمان، و پس از همه در روز ۵ آبان ماه دولت عثمانی به دولت روسیه و همدستانش آگاهی جنگ داد.
 
از روز ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ که اسلامیون قدرت را به دست گرفتند به اعدام و سرکوب مردم ایران پرداختند. واقعیت اشغال سفارت و گروگانگیری این بود که انقلاب اسلامی در حال پاشیده شدن بود و خمینی خواست همانند آتش زدن سینما رکس آبادان، رخدادی بوجود آورد تا جنگی که برای به دست آوردن قدرت در ایران به راه افتاده بود را از مردم ایران پنهان دارد.  
 
  
رژیم اسلامی در  دو استان آذربایجان و کردستان به بمباران و کشتار مردم ایران پرداخت. پس از اعدام صدها تن از سران مشروطه شاهنشاهی ایران، مردم از خواب بیدار شدند و دریافتند قول‌هایی که انقلابیون به آنها داده بودند دروغی بیش نبوده است، پاسداران انقلاب اسلامی به دلخواه دلاوران و مردم ایران را اعدام کردند، کمپانی‌ها، خانه‌ها و کارخانه‌های مردم را مصادره نمودند، به بانوان بی حجاب در خیابان‌ها یورش بردند، زنان و دختران زیبای ایران را پاسداران در خیابان‌ها دستگیر کردند و با خود بردند و به آنها تجاوز کردند و به قتل رساندند و سوزاندند.  
+
پیش از اعلان جنگ کشورهای اروپایی به یکدیگر، احمد شاه قاجار، به سن قانونی رسید و در روز ۲۹ تیر ماه ۱۲۹۳ تاجگذاری کرد و نایب‌السلطنگی ناصرالملک به پایان رسید. ناصرالملک بی‌درنگ راهی اروپا شد، کسی که در سال‌های نایب‌السلطنگی هیچ کاری برای ایران نکرد جز همداستانی با دولت روسیه و دولت انگلستان و بستن دست و پای مردم ایران.
  
جبهه ملی که در رویای حکومت بر ایران بود، تکان خورد و دریافت که علیه اسلامیون که روزی دست در دست یکدیگر نهادند تا شاهنشاهی پارلمانی ایران را سرنگون سازند، کاری نمی‌تواند بکند. در روز ۲۱  امرداد ماه ۲۵۳۸ شاهنشاهی جبهه ملی تظاهرات بزرگی علیه قانون نوین مطبوعات برای پدافند از آزادی مطبوعات و اعتراض به مصادره روزنامه آیندگان در دانشگاه تهران به راه انداخت. اسلامیون به این تظاهرات با به کار گرفتن چماق، چاقو، دشنه و سنگ یورش بردند و ساعت‌ها میان تظاهرکنندگان و اسلامیون جنگ درگرفت و از کنترل بیرون شد. بیش از ۲۷۰ تن به سختی زخمی شدند و به بیمارستان‌ها برده شدند.  
+
در روز ۱۳ امرداد جنگ جهانی با لشکرکشی دولت آلمان به فرانسه، از راه کشور بلژیک آغاز شد. در چنین هنگامی کابینه علاءالسلطنه هم ناپایدار شد و در پایان امرداد ماه سرنگون شد. دوباره در نبودن مجلس شورای ملی، مستوفی‌الممالک وزیر کابینه علاءالسلطنه به نخست‌وزیری برگزیده شد و وزیران همان کابینه را برای کابینه نوین برگزیدند. نخستین کار ارزنده این کابینه برداشتن صمدخان شجاع‌الدوله از آذربایجان بود. در این زمان آزادی‌خواهان تبریز دوباره تکانی خوردند و روزنامه‌ای به نام "انصاف" را نهانی به چاپ رساندند و پراکنده کردند و کارکنان صمدخان نمی‌توانستند چاپخانه را پیدا کنند. دولت روسیه به این سادگی دست بردار از صمدخان نبود، ولی دیگر کار از کار گذشت و مردم آذربایجان نیز برای رهایی از فشار صمدخان به پا خاستند. دولت روسیه که اختیار دولت ایران را داشت، خود فرمانروای آذربایجان را برگزید و نقی‌خان رشیدالملک یا سردار رشید را که از کارکنان دولت روسیه بود به جای صمدخان پیشنهاد کرد. دولت ایران ناچار آن را پذیرفت ولی چنان نهاده شد که فرمانروایی به نام محمد حسن میرزا باشد و نقی خان جانشین وی یا نایب‌الایاله گردد. نیمه‌های شهریور بود که تلگراف‌ها به تبریز رسید و صمدخان پس از سیزده ماه خونخواری و کشتار و بدنامی و روسیاهی تاریخی روانه کاخ خود در "نعمت‌آباد" شد. از هر گوشه تلگراف‌های شادمانی برخاست و علما و دیگر ملایان خاموش شدند. صمدخان پس از چندی از ترس جان خود در روز ۱۱ مهر ماه روانه تفلیس شد. کنسول روسیه اُرلوف  Orlov Russian General Consul  و دیگران تا پل آجی همراهش رفتند و از آنجا یک دسته سواره برای پاسبانی او فرستادند.
  
خمینی دریافت که اکثریت مردم ایران برنامه‌های وی را برای برقراری ولایت فقیه نمی‌پذیرند. برای مردم ایران جمهوری اسلامی و ولایت فقیه که خمینی از آن می‌گفت آشکار نبود و نمی‌دانستند که خمینی از چه ایده‌ایی سخن می‌گوید. به هر روی مردم ایران یک دیکتاتوری دینی را نمی‌پذیرفتند.  
+
با ورود نقی خان و گرفتن رشته کارها به دست، همه چیز سر جای خود ماند به ویژه جلوگیری از انتخابات مجلس شورای ملی در آذربایجان که دولت روسیه پروانه برگزاری آن را نمی‌داد.
  
در این آشفتگی و هرج و مرج در روز ۱۲ امرداد ماه ۱۳۵۸ انتخابات مجلس خبرگان انجام شد. در این به اصطلاح انتخابات، روش رژیم نوین در ایران آشکار شد. همه گروه‌ها به روش انتخابات اعتراض کردند. اصغر سنجابی رییس ایل سنجابی و برادر دکتر کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و از یاران خمینی به ویژه در درازای انقلاب اسلامی، و وزیر خارجه پیشین، نامه بلندبالایی به نخست‌وزیر نوشت و به آگاهی رساند که کریم سنجابی کاندیدای کرمانشاهان بوده است ولی پوسترهای انتخاباتی وی را گروه‌هایی از دیوار کندند، از سوی فرمانداری کرمانشاهان پهرست کاندیداها به انتخاب فرمانداری چاپ شد و نام دکتر کریم سنجابی در پهرست کاندیداها آورده نشد. در قصر شیرین افرادی با اسلحه مردم را تهدید به رای دادن به کاندیداهای خاصی نمودند و ماموران و مسولان دولت هیچ گونه واکنشی نشان ندادند. حزب توده نیز اعتراض کرد که در انتخابات مجلس خبرگان موارد خلاف بسیاری دیده شده است و نام کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی در حوزه‌ها نصب شده و ماموران از مردم خواستند که به این کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی رای بدهند و به ویژه ورقه رای بیسوادها را مسولان حوزه با نام‌های کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی پر کردند.  
+
درگذشت ستارخان سردار ملی بزرگ مرد مشروطه - در آبان ماه ۱۲۹۳ دولت عثمانی جنگ را با دولت روسیه آغاز کرد. عثمانیان از آذربایجان و کردستان تا خوزستان و خلیج فارس همسایه ایران بودند و در سراسر این مرزها با ارتش روسیه و انگلیس که در خاک ایران بودند می‌جنگیدند. مجاهدان تبریز که در سال ۱۲۹۰ پس از جنگ با ارتش روسیه به خاک عثمانی پناهنده شده‌بودند، در این زمان خواستار جنگ با روسیان بودند و بسیاری از اینان با سختی و تنگی روزگار می گذراندند. دیگر کسانی از مجاهدان که در تهران و دیگر شهرستان‌ها می‌زیستند تکان خوردند و با دل آکنده از کینه به مبارزین پیوستند. در این هنگام ستارخان به یاری هشترودی و دیگران نشستی برپا کرد و گفتگو از رفتن به آذربایجان و جنگ با ارتش روسیه شد. خود ستارخان با آنکه زخم پایش بهبود نیافته بود و بیمار زندگی می‌کرد،  آماده سفر به آذربایجان شد. ستارخان که برای آزادی ایران جانفشانی‌ها کرد و در برابر دلیری‌های خود بد رفتاری از مردم دید، و از آن سو در تبریز ارتش روسیه خانه‌اش را تاراج کرد و دو برادرزاده‌اش را به دار کشیدند، در این هنگام باز اندیشه‌های پدافند ایران را در سر داشت. ولی مرگ به این بزرگ دلاور آزادی ایران مهلت نداد و ناگهان در روز ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ ستار خان درگذشت. دولت ایران نوازش و ارج‌شناسی را که از زنده او دریغ کرده بود، از مرده‌اش دریغ نداشت. در روز ۲۷ آبان ماه ستارخان را با اسکورت سپاهیان ژاندارم و قزاق و دسته‌های پیاده و سواره بختیاری و شاگردان بختیاری، انبوهی از آذربایجانیان و تهرانیان که در پس تابوت ستارخان راه می‌آمدند، ستارخان را به خوابگاه جاودانیش رساندند و سپس با دستور دولت آیین سوگواری باشکوهی برای ستارخان برپا کردند. بدین سان نخستین سردار مشروطه،  مردی که جان‌فشانی‌های تاریخی او در سال‌های ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ در تبریز و آذربایجان و یازده ماه ایستادگی‌هایش در برابر سپاه محمدعلی شاه و به ویژه پس از برچیده شدن مشروطه، تنها با نزدیک به بیست تن مبارز، مشروطه را دوباره به ایران بازگردانید و لکه ننگی که از سستی و ندانم‌کاری آزادی‌خواهان تهران و شکست آنان از یک مشت قزاق مست روسی به سرکردگی لیاخوف به دامان تاریخ ایران نشسته بود را پاک گردانید و شهر تبریز را از افتادن به دست سواران تاراجگر رحیم خان و شجاع نظام رهانید، از گیتی رفت. <big>'''"روانش شاد و یادش در دل همه ایرانیان گرامی"'''</big>
  
ستاد انتخاباتی حزب ملت ایران، سازمان چریک‌های فدایی خلق، گروه سیاسی پیمان گروه ائتلافی سازمان مجاهدین و بسیاری از گروه‌ها و حزب‌ها به روش انتخابات مجلس خبرگان اعتراض کردند. این انتخابات نشان داد که خمینی و همدستانش می‌دانستند که هیچگاه در یک رفراندوم آزاد برای تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی پیروز نخواهند شد. برای خمینی و همدستانش روشن بود که تنها با ترور و زور و تقلب در انتخابات، دروغ و ترساندن مردم می‌توانند قانون اساسی اسلامی را به مردم ایران بچپانند. برای اینان هم چنین روشن شده بود که مردم ایران، آنها را دشمنان خود می‌پندارند. بدین روی، خمینی و همدستانش برآن شدند که دشمنی برای مردم ایران بسازند و آنان را با آن دشمن مشغول دارند. این دشمن همان « آمریکای جهانخوار » بود. با پروپاگاندهای دروغ، سفارت امریکا اشغال شد و کارمندان سفارت به گروگان گرفته شدند. تاریخ اشغال سفارت امریکا برای یک ماه پیش از برقراری رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی نهاده شد.  
+
گشایش مجلس شورای ملی بدون نمایندگان آذربایجان - در میان همه این درگیری‌ها، بیش از یک سال از انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری سوم می‌گذشت که در روز شنبه ۱۳ آذر ماه ۱۲۹۳ مجلس شورای ملی گشایش یافت. در این  مجلس از آذربایجان، نماینده نبود زیرا که ارتش روسیه پروانه انتخابات را به مردم آن استان نداد. نزدیک به یک ماه به بررسی اعتبارنامه‌ها گذشت. در این مجلس نیز "دموکرات‌ها" و "اعتدالی‌ها" جدا بودند در این میان کسانی از این دو حزب به هم پیوستند و دسته "ائتلاف" را بوجودآوردند.
  
در روز ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ سفارت امریکا در تهران از سوی گروهی که آموزش دقیق برای اشغال سفارت و گروگان‌گیری دیده بودند اشغال شد. در روز ۱۱ آذر ماه ۱۳۵۸ رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی برگزار شد یعنی یک روز پس از برگزاری تاسوعا و عاشورا روزهای نمایش و تبلیغات برای شرکت در همه‌پرسی در سراسر کشور.  
+
از سوی دیگر ارتش روسیه نیز شمار سپاهیان خود را بیشتر کرد. در روزهای نخست جنگ با عثمانی بود که ارتش روسیه در تبریز به کنسولگری اتریش و شه‌بندری عثمانی ریختند و کنسول اتریش و شه‌بندر عثمانی و کسان دیگر را دستگیر کردند. سپس راهی کنسولگری آلمان شدند ولی پیش از آن، کنسول آلمان و همسرش به کنسولگری آمریکا گریختند ولی بسیاری از آلمانی‌ها و کسان آنان را ارتش روسیه دستگیر کردند و به قفقاز فرستادند. ارتش روسیه در همه شهرهای آذربایجان همین رفتار دژخیم مانند را کردند.
  
یورش به سفارت امریکا - ساعت ده و سی دقیقه روز یکشنبه ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ یک گروه چهار صد تا چهار صد و پنجاه تنی که خود را « دانشجویان پیرو خط امام » می‌نامیدند در خیابان تخت جمشید به راه افتادند و عربده کشان با دادن شعارها خود را به جلوی در اصلی سفارت امریکا امریکا رساندند. ساعت ۱۱ یورش به سفارت آغاز شد، با دستگاه‌هایی که همراه خود داشتند، زنجیرهای جلوی در بزرگ را بُریدند و به درون سفارت یورش بردند، گروهی نیز از دیوارهای سفارت بالا رفتند و به درون باغ سفارت امریکا پریدند. بی درنگ گروهی از یورش بَرندگان دو پلاکارد پارچه‌ای را که پیشتر آماده کرده بودند را بر دیوار سفارت آویختند. بر روی این پلاکاردها نوشته شده بود: « ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، به منظور اعتراض به جنایات امریکا و پناه دادن شاه مخلوق سفارت امریکا را اشغال کرده‌ایم » و روی پلاکارد دیگر نوشته شده بود « خمینی می رزمد کارتر می‌لرزد ». ساعت یک پس از نیمروز رادیو ایران اشغال سفارت امریکا در تهران را با اطلاعیه شماره یک اشغال کنندگان این سفارت به آگاهی مردم ایران رساند....'''[[اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری نیرنگ سیاسی برای پیشگیری از فروپاشی انقلاب اسلامی ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸|از همه ایرانیان درخواست می‌کنیم که این نوشتار را کامل بخوانند و میان دیگر هم میهنان پخش نمایند تا همه ما بدانیم کشور ایران و مردم ایران نزدیک به چهل سال است که در دست فرقه تبهکاران، حکومت جهل و جنون دست و پا می زند]]'''
+
اشغال ایران از سوی ارتش عثمانی - ارتش عثمانی نیز از چند شهر وارد خاک ایران شد و پیرامون ارومیه آشوب بزرگی برپا شد. در درازای چهار سال جنگ جهانگیر ارومیه بیش از همه شهرهای ایران آسیب یافت. در پیرامون ارومیه گذشته از جنگ میان روس و عثمانی، گرفتاری بزرگ دیگر آسوریان و کُردان بودند که به تاراج خو گرفته بودند و همیشه چشم به راه دست‌آویزی بودند که بیرون ریزند و آبادی‌ها را چپاول کنند. پیش از اینکه دولت عثمانی در آبان ماه اعلان جنگ بدهد، کُردان از مهر ماه افسار گسیخته از کوه‌های کردستان سرازیر شدند و به آبادی‌های ایران تاختند و ده‌ها را تاراج کردند و مردم را کشتند. آسوریان نیز پس از آمدن ارتش روسیه به ایران، خود را به آنها بستند و از ارتش روسیه تفنگ و ابزار جنگی دریافت کردند و با ایرانیان جنگیدند.
  
 +
جنگ‌های ارتش روسیه و ارتش عثمانی در آذربایجان - با شکست ارتش روسیه در قفقاز در کارزار "ساری قمیش" به دست عثمانیان،  لشکرهای روسیه در آذربایجان نیز دستور پس‌نشینی گرفتند. روز ۱۱ دی ماه ۱۲۹۳ ناگهان ارتش روسیه از ارومیه بیرون رفت و تا مرز واپس نشست. این همزمان با کوچ بیش از ده هزار تن از آسوریان و ارمنیانی بود که در این زمان با ارتش روسیه همکاری می‌کردند و به ایرانیان هم‌میهن خود، کسانی که این پناهندگان به ایران را سال‌ها با مهربانی پذیرفته بودند، خیانت کردند و با یاری ارتش روسیه دست به کشتار ایرانیان و تاراج زدند. کسانی که هزار سال در کشور ایران آسوده زیستند، همین که پای بیگانگان به ایران رسید به آنان گرویدند و به خواست بیگانگان تفنگ به دست گرفتند و خون مردم ایران را ریختند. کمیته داشناکسیون در نهان در این جنگ با دولت فرانسه و انگلیس پیمانی بست و آسوریان و ارمنیان به سوی آنان گرویدند و با شتاب، از ترس جانشان زندگی خود را بهم زدند، از ۴۵۰۰۰ مسیحی که در ایران بودند تنها ده هزار یا کمتر توانستند با روسیان از مرز ایران بیرون روند. دیگران که بازماندند در روستاها، خانه‌های خود را رها کردند و با آنچه که می‌توانستند با خود بردارند چون گاو، گوسفند و مبلمان خانه و خوراک به باغ بیمارستان آمریکاییان یا به ساختمان‌های مسیونرهای فرانسه پناهنده شدند. .... ... وضعیت سیاسی در ایران ناپایدار بود. در این زمان بود که فتح‌الله اکبر سپهدار اعظم در مهر ماه ۱۲۹۹ در ایران اشغال شده از سوی ارتش سرخ و انگلیس با پشتیبانی انگلیس نخست‌وزیر شد. فتح‌الله اکبر سپهدار اعظم شاید از زمان جنبش مشروطه یکی از ضعیف‌ترین و وابسته‌ترین نخست‌وزیر به استعمار بود. او چاپلوس و نماینده منافع دو دولت انگلستان و روسیه در ایران بود و دنباله‌روی آنچه را که این دو دولت دیکته می‌کردند بود. سپهدار اعظم رشتی بسیار پولدار بود و بزرگترین زمیندار گیلان. سپهدار با آن که لباس‌های اروپایی می‌پوشید، کلمه‌ای از زبان‌های خارجی را نمی‌دانست و زبان پارسی‌اش نیز کاستی داشت. وی رویهم رفته آدم کُند ذهن و کم سوادی بود. بزرگترین سرمایه سپهدار رشتی، بودن در رده سرسپردگان انگلوفیل بود. فتح الله اکبر در سال ۱۹۰۳ میلادی برابر با ۱۲۸۲ خورشیدی، به پاس خدماتش به دولت انگلستان، نشان سلطنتی انگلیس [۸۶] را دریافت کرد. سپهدار به دولت انگلیس قول داد که کابینه‌ای برگزیند که همه وزیران در آن با سیاست‌های وی یعنی نوکری انگلیس همگام باشند. کابینه سپهدار چنین برگزیده شدند: فتح الله اکبر سپهدار وزیر خارجه، فتح الله اکبر سپهدار وزیر داخله، حسین قلی قراگزلو امیر نظام وزیر جنگ، عباس میرزا سالار لشکر وزیر عامه، دو وزیر از خانواده هدایت یعنی نصرالملک و فهیم‌الدوله، سلیمان میرزا اسکندری وزیر عدلیه. نورمن سفیر انگلیس به لرد کرزن وزیر خارجه درباره وزیران چنین گزارش داد: امیر نظام یکی از بزرگترین فئودال‌های غرب ایران است که چون برادر بزرگتر سردار اکرم داماد وثوق‌الدوله است در کابینه برگزیده شده است. سالار لشکر دومین پسر بزرگ فرمانفرما وزیر شده است زیرا که سپهدار می‌پندارد که فرمانفرما با بودن پسرش در کابینه دست به نیرنگ و ریا نزند. به هر روی بودن پسر فرمانفرما در کابینه دلایل تاکتیکی دارد زیرا که وی همواره به دیدار من می‌آید و ابراز پیوستگی به دولت بریتانیا می‌کند، بنابراین ما به خانواده فرمانفرما مدیون هستیم. گزیده‌شدن سلیمان میرزا وزیر عدلیه که در تبعید بود، تنها به دلیل نزدیکی‌اش با مستوفی‌ها است. [۸۷]
 +
 +
در این زمان مجلس شورای ملی شش سال بود که بسته شده بود. سپهدار به انگلیسی‌ها قول داد که انتخابات را برگزار کند و مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم برقرار شود. سپهدار اعظم به انگلیسی‌ها هم‌چنین قول داد که قرارداد ۱۹۱۹ را که وثوق‌الدوله امضا کرده بود، در مجلس شورای ملی به تصویب برساند که قانونی شود. ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده بود و میرزا کوچک خان جنگلی در روز ۱۵ خرداد ماه ۱۲۹۹ در رشت جمهوری سوسیالیستی ایران را با پشتیبانی ارتش سرخ شوروی و با الگوی شوروی برپاکرد و برآن بود که با ارتش سرخ به سوی تهران یورش ببرند و حکومت مرکزی را سرنگون سازند. دو هفته پس از گزینش کابینه، سپهدار از سفیر انگلیس درخواست پول کرد تا پس از انتخابات میان نمایندگان مجلس شورای ملی پخش کند. نورمن سفیر انگلیس به لرد کرزن وزیر خارجه نوشت و پروانه خواست. ...'''[[انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان|هم میهنان گرامی برای نجات کشور تاریخ ایران را بخوانید و دشمنان ایران را بشناسید زیرا که تنها راه رهایی در آگاهی شماست]]'''
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۸


جنگ جهانی اول در قفقاز و ایران ۱۹۱۴-۱۹۱۵
تزار روسیه نیکلای دوم دشمن کشور ایران و مردم ایران که برای کندن بنیاد مشروطه و دست‌یابی به آب‌های گرم خلیج همیشگی فارس از کشتار مردم ایران و هیچ نیرنگی فروگذار نکرد با وزیران و ژنرال‌هایش در هنگام جنگ جهانی اول
تاجگذاری احمدشاه قاجار ۲۹ تیر ماه ۱۲۹۳
ستارخان سردار ملی ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ درگذشت

انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان - برانگیزانده جنگ جهانی اول ترور ولیعهد اتریش - مجارستان فرانتس فردیناند در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ برابر با ۶ تیر ماه ۱۲۹۳ خورشیدی از سوی هم‌بندان گروه انقلابی ملادا بوسنا Melada Bosna یعنی بوسنی جوان بود. در این زمان اروپا با پیمان‌های میان کشورهای اروپایی به دو بلوک بخش شده بود. بلوک نخست روسیه، انگلستان و فرانسه بود که خود را آنتانت Entente = Allies می‌نامیدند و بلوک دوم که دربرگیرنده کشورهای آلمان، اتریش - مجارستان، ایتالیا و عثمانی بود. پهنه اتریش - مجارستان دربرگیرنده اتریش امروزی، مجارستان، چک، اسلواکی، کرواسی و اسلوونیا بود. پس از این سوقصد، در روز ۲۳ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۳۱ تیر ماه ۱۲۹۳ دولت اتریش - مجارستان به سربستان التیماتوم داد، زیرا که در پس این ترور، تروریست‌های سربستان را می‌دانستند. انگلستان پیشنهاد کنفرانس بین‌المللی سفیران را داد. دولت آلمان پیشنهاد دیالوگ مستقیم میان اتریش و روسیه را داد، که با سربستان پیمان تحت‌الحمایگی بسته بود. بدون اینکه به این پیشنهادها شانسی بدهند، دولت اتریش در ۲۸ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۵ امرداد ماه ۱۲۹۳ خورشیدی به سربستان اعلان جنگ داد. دولت روسیه نیروی زمینی خود را به آماده باش درآورد. در ۳۱ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۸ امرداد ماه ۱۲۹۳ خورشیدی نیروی زمینی اتریش به حال آماده باش در آمد. دولت آلمان به دولت روسیه اعلام داشت که اگر دولت روسیه در ۱۲ ساعت آینده، آماده‌باش به نیروی زمینی را از میان برندارد، به معنای اعلان جنگ خواهد بود. افزون بر آن دولت آلمان هشدار داد که اگر جنگی میان آلمان و روسیه رخ دهد، دولت فرانسه می‌باید بی‌طرف بماند. پس از آنکه از دولت روسیه پاسخی نرسید، دولت آلمان در روز ۱ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۹ امرداد ماه ۱۲۹۳ به دولت روسیه اعلان جنگ داد. از آنجا که دولت فرانسه هشدار بی‌طرفی آلمان را بی‌جواب گذاشت، دولت آلمان در روز ۳ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۱۱ امرداد ماه ۱۲۹۳ به دولت فرانسه اعلان جنگ داد. هشدارهای جنگی مانند بهمن سنگینی و همانند تارهای عنکبوت به یکدیگر تنیده شدند. در روز ۱۳ امرداد ماه دولت انگلیس به دولت آلمان، و ۳۱ امرداد ژاپن به آلمان، و پس از همه در روز ۵ آبان ماه دولت عثمانی به دولت روسیه و همدستانش آگاهی جنگ داد.

پیش از اعلان جنگ کشورهای اروپایی به یکدیگر، احمد شاه قاجار، به سن قانونی رسید و در روز ۲۹ تیر ماه ۱۲۹۳ تاجگذاری کرد و نایب‌السلطنگی ناصرالملک به پایان رسید. ناصرالملک بی‌درنگ راهی اروپا شد، کسی که در سال‌های نایب‌السلطنگی هیچ کاری برای ایران نکرد جز همداستانی با دولت روسیه و دولت انگلستان و بستن دست و پای مردم ایران.

در روز ۱۳ امرداد جنگ جهانی با لشکرکشی دولت آلمان به فرانسه، از راه کشور بلژیک آغاز شد. در چنین هنگامی کابینه علاءالسلطنه هم ناپایدار شد و در پایان امرداد ماه سرنگون شد. دوباره در نبودن مجلس شورای ملی، مستوفی‌الممالک وزیر کابینه علاءالسلطنه به نخست‌وزیری برگزیده شد و وزیران همان کابینه را برای کابینه نوین برگزیدند. نخستین کار ارزنده این کابینه برداشتن صمدخان شجاع‌الدوله از آذربایجان بود. در این زمان آزادی‌خواهان تبریز دوباره تکانی خوردند و روزنامه‌ای به نام "انصاف" را نهانی به چاپ رساندند و پراکنده کردند و کارکنان صمدخان نمی‌توانستند چاپخانه را پیدا کنند. دولت روسیه به این سادگی دست بردار از صمدخان نبود، ولی دیگر کار از کار گذشت و مردم آذربایجان نیز برای رهایی از فشار صمدخان به پا خاستند. دولت روسیه که اختیار دولت ایران را داشت، خود فرمانروای آذربایجان را برگزید و نقی‌خان رشیدالملک یا سردار رشید را که از کارکنان دولت روسیه بود به جای صمدخان پیشنهاد کرد. دولت ایران ناچار آن را پذیرفت ولی چنان نهاده شد که فرمانروایی به نام محمد حسن میرزا باشد و نقی خان جانشین وی یا نایب‌الایاله گردد. نیمه‌های شهریور بود که تلگراف‌ها به تبریز رسید و صمدخان پس از سیزده ماه خونخواری و کشتار و بدنامی و روسیاهی تاریخی روانه کاخ خود در "نعمت‌آباد" شد. از هر گوشه تلگراف‌های شادمانی برخاست و علما و دیگر ملایان خاموش شدند. صمدخان پس از چندی از ترس جان خود در روز ۱۱ مهر ماه روانه تفلیس شد. کنسول روسیه اُرلوف Orlov Russian General Consul و دیگران تا پل آجی همراهش رفتند و از آنجا یک دسته سواره برای پاسبانی او فرستادند.

با ورود نقی خان و گرفتن رشته کارها به دست، همه چیز سر جای خود ماند به ویژه جلوگیری از انتخابات مجلس شورای ملی در آذربایجان که دولت روسیه پروانه برگزاری آن را نمی‌داد.

درگذشت ستارخان سردار ملی بزرگ مرد مشروطه - در آبان ماه ۱۲۹۳ دولت عثمانی جنگ را با دولت روسیه آغاز کرد. عثمانیان از آذربایجان و کردستان تا خوزستان و خلیج فارس همسایه ایران بودند و در سراسر این مرزها با ارتش روسیه و انگلیس که در خاک ایران بودند می‌جنگیدند. مجاهدان تبریز که در سال ۱۲۹۰ پس از جنگ با ارتش روسیه به خاک عثمانی پناهنده شده‌بودند، در این زمان خواستار جنگ با روسیان بودند و بسیاری از اینان با سختی و تنگی روزگار می گذراندند. دیگر کسانی از مجاهدان که در تهران و دیگر شهرستان‌ها می‌زیستند تکان خوردند و با دل آکنده از کینه به مبارزین پیوستند. در این هنگام ستارخان به یاری هشترودی و دیگران نشستی برپا کرد و گفتگو از رفتن به آذربایجان و جنگ با ارتش روسیه شد. خود ستارخان با آنکه زخم پایش بهبود نیافته بود و بیمار زندگی می‌کرد، آماده سفر به آذربایجان شد. ستارخان که برای آزادی ایران جانفشانی‌ها کرد و در برابر دلیری‌های خود بد رفتاری از مردم دید، و از آن سو در تبریز ارتش روسیه خانه‌اش را تاراج کرد و دو برادرزاده‌اش را به دار کشیدند، در این هنگام باز اندیشه‌های پدافند ایران را در سر داشت. ولی مرگ به این بزرگ دلاور آزادی ایران مهلت نداد و ناگهان در روز ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ ستار خان درگذشت. دولت ایران نوازش و ارج‌شناسی را که از زنده او دریغ کرده بود، از مرده‌اش دریغ نداشت. در روز ۲۷ آبان ماه ستارخان را با اسکورت سپاهیان ژاندارم و قزاق و دسته‌های پیاده و سواره بختیاری و شاگردان بختیاری، انبوهی از آذربایجانیان و تهرانیان که در پس تابوت ستارخان راه می‌آمدند، ستارخان را به خوابگاه جاودانیش رساندند و سپس با دستور دولت آیین سوگواری باشکوهی برای ستارخان برپا کردند. بدین سان نخستین سردار مشروطه، مردی که جان‌فشانی‌های تاریخی او در سال‌های ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ در تبریز و آذربایجان و یازده ماه ایستادگی‌هایش در برابر سپاه محمدعلی شاه و به ویژه پس از برچیده شدن مشروطه، تنها با نزدیک به بیست تن مبارز، مشروطه را دوباره به ایران بازگردانید و لکه ننگی که از سستی و ندانم‌کاری آزادی‌خواهان تهران و شکست آنان از یک مشت قزاق مست روسی به سرکردگی لیاخوف به دامان تاریخ ایران نشسته بود را پاک گردانید و شهر تبریز را از افتادن به دست سواران تاراجگر رحیم خان و شجاع نظام رهانید، از گیتی رفت. "روانش شاد و یادش در دل همه ایرانیان گرامی"

گشایش مجلس شورای ملی بدون نمایندگان آذربایجان - در میان همه این درگیری‌ها، بیش از یک سال از انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری سوم می‌گذشت که در روز شنبه ۱۳ آذر ماه ۱۲۹۳ مجلس شورای ملی گشایش یافت. در این مجلس از آذربایجان، نماینده نبود زیرا که ارتش روسیه پروانه انتخابات را به مردم آن استان نداد. نزدیک به یک ماه به بررسی اعتبارنامه‌ها گذشت. در این مجلس نیز "دموکرات‌ها" و "اعتدالی‌ها" جدا بودند در این میان کسانی از این دو حزب به هم پیوستند و دسته "ائتلاف" را بوجودآوردند.

از سوی دیگر ارتش روسیه نیز شمار سپاهیان خود را بیشتر کرد. در روزهای نخست جنگ با عثمانی بود که ارتش روسیه در تبریز به کنسولگری اتریش و شه‌بندری عثمانی ریختند و کنسول اتریش و شه‌بندر عثمانی و کسان دیگر را دستگیر کردند. سپس راهی کنسولگری آلمان شدند ولی پیش از آن، کنسول آلمان و همسرش به کنسولگری آمریکا گریختند ولی بسیاری از آلمانی‌ها و کسان آنان را ارتش روسیه دستگیر کردند و به قفقاز فرستادند. ارتش روسیه در همه شهرهای آذربایجان همین رفتار دژخیم مانند را کردند.

اشغال ایران از سوی ارتش عثمانی - ارتش عثمانی نیز از چند شهر وارد خاک ایران شد و پیرامون ارومیه آشوب بزرگی برپا شد. در درازای چهار سال جنگ جهانگیر ارومیه بیش از همه شهرهای ایران آسیب یافت. در پیرامون ارومیه گذشته از جنگ میان روس و عثمانی، گرفتاری بزرگ دیگر آسوریان و کُردان بودند که به تاراج خو گرفته بودند و همیشه چشم به راه دست‌آویزی بودند که بیرون ریزند و آبادی‌ها را چپاول کنند. پیش از اینکه دولت عثمانی در آبان ماه اعلان جنگ بدهد، کُردان از مهر ماه افسار گسیخته از کوه‌های کردستان سرازیر شدند و به آبادی‌های ایران تاختند و ده‌ها را تاراج کردند و مردم را کشتند. آسوریان نیز پس از آمدن ارتش روسیه به ایران، خود را به آنها بستند و از ارتش روسیه تفنگ و ابزار جنگی دریافت کردند و با ایرانیان جنگیدند.

جنگ‌های ارتش روسیه و ارتش عثمانی در آذربایجان - با شکست ارتش روسیه در قفقاز در کارزار "ساری قمیش" به دست عثمانیان، لشکرهای روسیه در آذربایجان نیز دستور پس‌نشینی گرفتند. روز ۱۱ دی ماه ۱۲۹۳ ناگهان ارتش روسیه از ارومیه بیرون رفت و تا مرز واپس نشست. این همزمان با کوچ بیش از ده هزار تن از آسوریان و ارمنیانی بود که در این زمان با ارتش روسیه همکاری می‌کردند و به ایرانیان هم‌میهن خود، کسانی که این پناهندگان به ایران را سال‌ها با مهربانی پذیرفته بودند، خیانت کردند و با یاری ارتش روسیه دست به کشتار ایرانیان و تاراج زدند. کسانی که هزار سال در کشور ایران آسوده زیستند، همین که پای بیگانگان به ایران رسید به آنان گرویدند و به خواست بیگانگان تفنگ به دست گرفتند و خون مردم ایران را ریختند. کمیته داشناکسیون در نهان در این جنگ با دولت فرانسه و انگلیس پیمانی بست و آسوریان و ارمنیان به سوی آنان گرویدند و با شتاب، از ترس جانشان زندگی خود را بهم زدند، از ۴۵۰۰۰ مسیحی که در ایران بودند تنها ده هزار یا کمتر توانستند با روسیان از مرز ایران بیرون روند. دیگران که بازماندند در روستاها، خانه‌های خود را رها کردند و با آنچه که می‌توانستند با خود بردارند چون گاو، گوسفند و مبلمان خانه و خوراک به باغ بیمارستان آمریکاییان یا به ساختمان‌های مسیونرهای فرانسه پناهنده شدند. .... ... وضعیت سیاسی در ایران ناپایدار بود. در این زمان بود که فتح‌الله اکبر سپهدار اعظم در مهر ماه ۱۲۹۹ در ایران اشغال شده از سوی ارتش سرخ و انگلیس با پشتیبانی انگلیس نخست‌وزیر شد. فتح‌الله اکبر سپهدار اعظم شاید از زمان جنبش مشروطه یکی از ضعیف‌ترین و وابسته‌ترین نخست‌وزیر به استعمار بود. او چاپلوس و نماینده منافع دو دولت انگلستان و روسیه در ایران بود و دنباله‌روی آنچه را که این دو دولت دیکته می‌کردند بود. سپهدار اعظم رشتی بسیار پولدار بود و بزرگترین زمیندار گیلان. سپهدار با آن که لباس‌های اروپایی می‌پوشید، کلمه‌ای از زبان‌های خارجی را نمی‌دانست و زبان پارسی‌اش نیز کاستی داشت. وی رویهم رفته آدم کُند ذهن و کم سوادی بود. بزرگترین سرمایه سپهدار رشتی، بودن در رده سرسپردگان انگلوفیل بود. فتح الله اکبر در سال ۱۹۰۳ میلادی برابر با ۱۲۸۲ خورشیدی، به پاس خدماتش به دولت انگلستان، نشان سلطنتی انگلیس [۸۶] را دریافت کرد. سپهدار به دولت انگلیس قول داد که کابینه‌ای برگزیند که همه وزیران در آن با سیاست‌های وی یعنی نوکری انگلیس همگام باشند. کابینه سپهدار چنین برگزیده شدند: فتح الله اکبر سپهدار وزیر خارجه، فتح الله اکبر سپهدار وزیر داخله، حسین قلی قراگزلو امیر نظام وزیر جنگ، عباس میرزا سالار لشکر وزیر عامه، دو وزیر از خانواده هدایت یعنی نصرالملک و فهیم‌الدوله، سلیمان میرزا اسکندری وزیر عدلیه. نورمن سفیر انگلیس به لرد کرزن وزیر خارجه درباره وزیران چنین گزارش داد: امیر نظام یکی از بزرگترین فئودال‌های غرب ایران است که چون برادر بزرگتر سردار اکرم داماد وثوق‌الدوله است در کابینه برگزیده شده است. سالار لشکر دومین پسر بزرگ فرمانفرما وزیر شده است زیرا که سپهدار می‌پندارد که فرمانفرما با بودن پسرش در کابینه دست به نیرنگ و ریا نزند. به هر روی بودن پسر فرمانفرما در کابینه دلایل تاکتیکی دارد زیرا که وی همواره به دیدار من می‌آید و ابراز پیوستگی به دولت بریتانیا می‌کند، بنابراین ما به خانواده فرمانفرما مدیون هستیم. گزیده‌شدن سلیمان میرزا وزیر عدلیه که در تبعید بود، تنها به دلیل نزدیکی‌اش با مستوفی‌ها است. [۸۷]

در این زمان مجلس شورای ملی شش سال بود که بسته شده بود. سپهدار به انگلیسی‌ها قول داد که انتخابات را برگزار کند و مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم برقرار شود. سپهدار اعظم به انگلیسی‌ها هم‌چنین قول داد که قرارداد ۱۹۱۹ را که وثوق‌الدوله امضا کرده بود، در مجلس شورای ملی به تصویب برساند که قانونی شود. ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده بود و میرزا کوچک خان جنگلی در روز ۱۵ خرداد ماه ۱۲۹۹ در رشت جمهوری سوسیالیستی ایران را با پشتیبانی ارتش سرخ شوروی و با الگوی شوروی برپاکرد و برآن بود که با ارتش سرخ به سوی تهران یورش ببرند و حکومت مرکزی را سرنگون سازند. دو هفته پس از گزینش کابینه، سپهدار از سفیر انگلیس درخواست پول کرد تا پس از انتخابات میان نمایندگان مجلس شورای ملی پخش کند. نورمن سفیر انگلیس به لرد کرزن وزیر خارجه نوشت و پروانه خواست. ...هم میهنان گرامی برای نجات کشور تاریخ ایران را بخوانید و دشمنان ایران را بشناسید زیرا که تنها راه رهایی در آگاهی شماست