حافظ (غزلیات)/چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۳۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری) از حافظ |
' |
چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی ز سحر چشم تو هر گوشهای و بیماری مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب که در پی است ز هر سویت آه بیداری نثار خاک رهت نقد جان من هر چند که نیست نقد روان را بر تو مقداری دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری