حافظ (غزلیات)/مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو) از حافظ |
' |
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو گفتم: «ای بخت! بِخُسبیدی و خورشید دمید» گفت: «با این همه از سابقه نومید مشو گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دورِ خوبی، گذران است؛ نصیحت بشنو!» چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حُسن بیدقی راند که بُرد از مَه و خورشید گرو آسمان گو مفروش این عظمت، کاندر عشق خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ! این خرقه پشمینه بینداز و برو!