حافظ (غزلیات)/از دیده خون دل همه بر روی ما رود
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (از دیده خون دل همه بر روی ما رود) از حافظ |
' |
از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود ما در درون سینه هوایی نهفتهایم بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه یار نهادیم روی خویش بر روی ما رواست اگر آشنا رود سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل چون صوفیان صومعه دار از صفا رود