دیوان شمس/گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری) از مولوی |
' |
گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری | تا نفروشی ای صنم کز مه و مهر خوشتری | |
ور دو هزار جان و دل بر در تو وطن کند | در مگشای ای صنم کز دل و جان تو برتری | |
آینه کیست تا تو را در دل خویش جا دهد | ای صنما به جان تو کینه در بننگری | |
دست مده تو چرخ را تا که به پیش اسب او | غاشیه تو را کشد بر سر خود به چاکری | |
دولت سنگ پارهای گر چه بیافت چارهای | در تن خویش بنگرد بیند وصف گوهری | |
ای دل بازشکل من جانب دست عشق او | با پر عشق او بپر چند به پر خود پری | |
در پی شاه شمس دین تا تبریز میدوان | لشکر عشق با وی است رو که تو هم ز لشکری |