دیوان شمس/ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن) از مولوی |
' |
ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن | زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن | |
گر تخت نهی ما را بر سینه دریا نه | ور دار زنی ما را بر گنبد اعظم زن | |
ازواج موافق را شربت ده و دم دم ده | امشاج منافق را درهم زن و برهم زن | |
اکسیر لدنی را بر خاطر جامد نه | مخمور یتیمی را بر جام محرم زن | |
در دیده عالم نه عدلی نو و عقلی نو | وان آهوی یاهو را بر کلب معلم زن | |
اندر گل بسرشته یک نفخ دگر دردم | وان سنبل ناکشته بر طینت آدم زن | |
گر صادق صدیقی در غار سعادت رو | چون مرد مسلمانی بر ملک مسلم زن | |
جان خواستهای ای جان اینک من و اینک جان | جانی که تو را نبود بر قعر جهنم زن | |
خواهی که به هر ساعت عیسی نوی زاید | زان گلشن خود بادی بر چادر مریم زن | |
گر دار فنا خواهی تا دار بقا گردد | آن آتش عمرانی در خرمن ماتم زن | |
خواهی تو دو عالم را همکاسه و هم یاسه | آن کحل اناالله را در عین دو عالم زن | |
من بس کنم اما تو ای مطرب روشن دل | از زیر چو سیر آیی بر زمزمه بم زن | |
تو دشمن غمهایی خاموش نمیشایی | هر لحظه یکی سنگی بر مغز سر غم زن |