اوحدی مراغهای (غزلیات)/میی کو ترا میرهاند ز مستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (میی کو ترا میرهاند ز مستی) از اوحدی مراغهای |
' |
میی کو ترا میرهاند ز مستی | حلالت از آن می خرابی و مستی | |
بت تست نفس تو در کعبهی تن | خلیل خدایی، گر این بت شکستی | |
عروس جهان را وفایی نباشد | به آخر بدانی که: دل در که بستی؟ | |
نبینی به خود غیر ازین صوت و صورت | چه گویم؟ زهی! غافل از خود که هستی | |
تو آنروز گفتم: به منزل نیایی | که همراه میرفت و خوش مینشستی | |
در این باغ کش میوه زهرست یکسر | چه تریاک بهتر ز کوتاه دستی؟ | |
چو باد ار طلب میکنی سرفرازی | منه دل برین خاک و بگذر، که رستی | |
خدای تو آن چیز مخصوص باشد | خدا را گر از بهر چیزیی پرستی | |
بلندی که میجویی آنروز یابی | که چون اوحدی رخ بپیچی ز پستی |