دیوان شمس/ای خفته به یاد یار برخیز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای خفته به یاد یار برخیز) از مولوی |
' |
ای خفته به یاد یار برخیز | میآید یار غار برخیز | |
زنهارده خلایق آمد | برخیز تو زینهار برخیز | |
جان بخش هزار عیسی آمد | ای مرده به مرگ یار برخیز | |
ای ساقی خوب بنده پرور | از بهر دو سه خمار برخیز | |
وی داروی صد هزار خسته | نک خسته بیقرار برخیز | |
ای لطف تو دستگیر رنجور | پایم بخلید خار برخیز | |
ای حسن تو دام جان پاکان | درماند یکی شکار برخیز | |
خون شد دل و خون به جوش آمد | این جمله روا مدار برخیز | |
معذورم دار اگر بگفتم | در حالت اضطرار برخیز | |
ای نرگس مست مست خفته | وی دلبر خوش عذار برخیز | |
زان چیز که بنده داند و تو | پر کن قدح و بیار برخیز | |
زان پیش که دل شکسته گردد | ای دوست شکسته وار برخیز |