خاقانی (قطعات)/از بدان نیک ترس خاقانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (قطعات) (از بدان نیک ترس خاقانی) از خاقانی |
' |
از بدان نیک ترس خاقانی | تا دل و دین تو تبه نکنند | |
با خدا اعتقاد پاکان دار | تا پلیدانت خاک ره نکنند | |
بر تن دین مدار خال سپید | تا خط عمر تو سیه نکنند | |
مشکن از طعن ناکسان که سگان | جز شناعت به روی مه نکنند | |
بده انصاف خود که دینداران | جز بر انصاف تکیهگه نکنند | |
به گناهی ز مخلصان مازار | کاهل اخلاص خود گنه نکنند | |
دوستانت خواص به، که عوام | یاد مهر تو مه به مه نکنند | |
ماه نو را چه نقص اگر گبران | ماه نو بنگرند و خه نکنند | |
گر چو جمشید جمع خاصان را | اره بر سر برانی اه نکنند | |
غمز کاره مباش چو خورشید | تات چون سایه وقف چه نکنند | |
شوخ روئی مکن که پاک دلان | گه کنند احتمال و گه نکنند | |
بیش چون نقره بوی دار مباش | تات چون زر اسیر گه نکنند | |
باش یک دل که هرکه یک دل نیست | درجهاش را ز یک به ده نکنند | |
از دو دل دم مزن که در یک ملک | خطبهی شهر بر دو شه نکنند | |
سر میفراز تا کله داران | سرت بیمغز چون کله نکنند | |
به غرض دوستی مکن که خواص | درس والتین پی شره نکنند | |
با مهان آب زیر کاه مباش | تات بیآب تر ز که نکنند | |
پس نشین از صدور کز کشتی | جز پسین جای پیشگه نکنند | |
چون کنی دوستی دلیر درآی | که جبا را سر سپه نکنند | |
از خسان همت کسان مطلب | که رخ و فیل کار شه نکنند | |
با سران گوش راست گیر به دست | تا به چشم کژت نگه نکنند |